سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار

پایگاه تخصصی شهدا ...

آخرین مطالب ارسالی
شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على نبیّنا و حبیب قلوبنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین.
 خداى متعال را سپاسگزاریم که این توفیق را داد که در طول چند روز، با قشرهاى مختلف مردم عزیز این استانِ پرخیر و برکت، دیدارهاى صمیمى و سرشار از لطف و صفا و محبت داشته باشیم. این جلسه‌ى امروز مجموعه‌اى از خدمتگزاران مردم در این استان عزیز هستند، و همچنین نمایندگان قشرهاى گوناگون که در این استان فعالند. بنابراین، این جمع، جمع بسیار مغتنمى است.
 مطالبى که دوستان در اینجا بیان کردند، هر کدام از جهتى مطالب جالب و قابل توجهى بود. آنچه که ما میخواهیم عرض کنیم، دو سه نکته‌ى تأثیرگذار است؛ که اگر همه‌ى ما به این نکات توجه کنیم، شاید ان‌شاءالله براى آینده‌ى استان داراى خیر باشد.
 نکته‌ى اول این است که نفس خدمتگزارى براى آحاد مردم، یک نعمت الهى است؛ یک موهبت است؛ حالا چه خدمتگزارى در مجموعه‌هاى رسمى باشد - مثل همین مسئولیتهائى که دوستان و برادران و مدیران در استان دارند - و چه در قالبهاى رسمى نباشد؛ مثل خدمت به دین مردم، خدمت به فرهنگ مردم، خدمت به پیشرفت علمى مردم، خدمت به تقسیم و توزیع درست ارزاق بین مردم، برآوردن حوائج گوناگون، به هر شکلى که باشد. بنابراین نفس توفیق خدمتگزارى، یک نعمت است؛ این نعمت را باید شکرگزارى کرد.


 بنده از صمیم قلب و از بن دندان این را عرض میکنم که حقیقتاً خدمتگار مردم بودن، افتخار است؛ نه به عنوان یک شعار. بزرگان اهل معرفت ما به شاگردان خود، به دستپروردگان خود همیشه سفارش میکردند که در کنار ذکر و عبادت و خشوع و توسل و تذکر، به مردم خدمت کنند؛ گاهى این را ترجیح میدادند بر عبادات فردى؛ این مقرِب الى‌الله است. شما یک کار خوب که به نفع یک نفر انجام میدهید، این حسنه است؛ این شما را به خدا نزدیک میکند؛ این براى شما ثواب و اجر الهى و اخروى دارد؛ چه برسد به اینکه این خدمت شما، براى مجموعه‌هاى متعدد مردم، براى گروه مردم، براى اهل یک استان، اهل یک شهر، اهل یک بخش باشد. بنابراین اصل قضیه این است که ما اگر چنانچه توفیق خدمتگزارى پیدا کردیم، این را شکر بگزاریم؛ شاکر خداى متعال باشیم؛ این را نعمتى از طرف الهى بدانیم.
 نتیجه‌ى این نعمت دانستن این است که براى این خدمتگزارى، منت بر سر کسى نگذاریم؛ این درجه‌ى اوّلش است. خداى متعال به ما توفیق داده؛ این توفیق، لطف الهى است؛ شکر لازم دارد. پس اگر ما توانستیم خدمتگزارى کنیم، باید بدون منت باشد. این یک نکته است.
 یک نکته‌ى دیگر این است که در خدمتگزارى باید هیچگونه تمایزى قائل نشد. مسئولیت در هر بخشى از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. این دوست ماست، این بیگانه‌ى از ماست، این دشمن ماست، این گرایش سیاسى‌اش این است، گرایش دینى‌اش این است؛ اینها هیچ تأثیرى ندارد. خدمت باید عمومى باشد، براى همه باشد؛ آن وقت این تأثیر میگذارد در عمل کسانى که در مجموعه‌هاى بزرگ مشغول خدمتگزارى هستند؛ مثل یک استان، یا مثل یک شهرستان. بخشهاى مختلف شهرستانها، جورواجور انسانهائى را در خود جاى داده‌اند؛ لذا نگاه نسبت به همه باید یکسان باشد. خدمت مال همه است، متعلق به همه است، ما هم باید امانتدارى کنیم؛ آنچه را که در اختیار ماست، در اختیار همه قرار بدهیم.
 یک نکته‌ى دیگر، مسئله‌ى همت بلند در خدمت‌رسانى است. این استان، همان طور که دوستان گفتند - بنده هم در گزارشها همین را یافته‌ام - از لحاظ پیشرفت مادى، جزو استانهاى ردیفهاى پائین است. یک مقدار به خاطر این است که استان، جدیدالولاده است؛ شاید عوامل دیگرى هم وجود داشته است. باید مسئولین این استان همت را بر این بگمارند که رتبه‌ى استان را از لحاظ پیشرفت و دست یافتن به شاخصهاى مهم حیاتى، در طول مدت معینى بالا ببرند؛ مثلاً به ده استانِ اول کشور برسانند. وقتى همت ما این بود - که این، همت مضاعف است - طبعاً کار مضاعف هم میطلبد. کار مضاعف فقط به معناى حجم کار نیست؛ بلکه به معناى کیفیت کار است، بیشتر از آنچه که مربوط به کمیت و حجم باشد؛ یعنى کار دقیق، کار کارشناسى شده، کار همراه با مشورت، کار مستمر و پیگیر، کار تدوین شده و برنامه‌ریزى شده؛ که اگر مسئولین جابه‌جا هم شدند، کار متوقف نشود. این خبر خوبى بود که گفتند سند توسعه‌ى استان را تدوین کرده‌ایم؛ این بسیار خوب است. وقتى سند تدوین شد، دیگر جابه‌جائى مسئولان و مدیران، تأثیر زیادى نخواهد گذاشت؛ کار ادامه پیدا میکند. مهم این است که نقشه‌ى راه معلوم باشد.
 خب، اینکه ما گفتیم این استان به سطح ده استانِ اول کشور برسد، آیا عملى است؟ آنچه که انسان از ظرفیتهاى این استان مى‌یابد، بله، کاملاً عملى است. ظرفیتهاى بسیار خوبى در این استان وجود دارد؛ یکى از ظرفیتهاى مهم، ظرفیت نیروى انسانى است؛ که من، هم در دیدار جوانان، دانشگاهیان، دانش‌آموزان، معلمان و اساتید - در دیدارهاى گوناگون - در گزارشهائى که این دوستان ارائه میکردند، این را بالحس و بالعیان دریافتم، و هم در مجموع گزارشهاى ما بود. نیروى انسانىِ قابل بحمدالله در این استان وجود دارد؛ این ظرفیت اصلى است؛ علاوه بر ظرفیتهاى طبیعى و مسائل مربوط به زمین و اقلیم و موقعیت جغرافیائى و سایر مسائلى که در پیشرفت استان تأثیر دارد. بنابراین ظرفیت وجود دارد؛ میشود این استان را واقعاً پیش برد، بالا برد، زندگى مردم را آباد کرد.
 این مردم هم حقیقتاً مردم شایسته‌ى خدمتگزارى هستند؛ با این ایمان، با این صداقت، با این حضور برجسته در عرصه‌هاى مختلف، و با حضور در منطقه‌ى مرزى، منطقه‌ى حساس جغرافیائى. حقیقتاً شایسته است که به مردم عزیز این منطقه، خدمات برجسته‌اى ارائه شود و استان پیشرفت کند.
 دوستانى که اینجا صحبت کردند، روى دو سه مطلب تکیه کردند؛ من هم همینها را در نظر داشتم و یادداشت کردم، که حالا روى آنها تکیه میکنم. این شرحى که آقاى استاندار محترم بیان کردند، شرح کاملى بود؛ مجموعه‌ى کاملى از فعالیتهاست. واقعاً اگر در یک مقطع زمانى معین و مشخص، این حجم عظیم کار تحقق پیدا کند، حقیقتاً چهره‌ى استان و عمق استان تغییر پیدا خواهد کرد - در این شکى نیست - مهم این است که دنبالگیرى شود تا به تحقق برسد.
 یک نکته‌ى مهم دیگر این است که این فعالیتها اولویت‌بندى شود. ما ظرفیتهاى کشور، امکانات اعتبارى و بودجه‌اى، توانائى‌هائى که دولت میتواند در اختیار بخشهاى گوناگون بگذارد، اینها را ملاحظه کنیم. مسئله‌ى زودبازده بودن طرحهاى گوناگون را هم ملاحظه کنیم. بعضى طرحها طرحهاى مفید و لازمى است، اما در دسترس نیست؛ بعضى‌ها در دسترس است، نزدیک است. اینها همه تعیین کننده‌ى اولویت است.
 اولویتها را رعایت کنیم، بر اساس اولویتها کار پیش برود. به نظر بنده یکى از اولویتها مسئله‌ى کشاورزى است، که در اظهارات دوستان هم مکرر همین معنا تکرار شد. در اینجا، هم استعداد کشاورزى وجود دارد، هم ذهنها و مغزهاى مناسبى براى پیشبرد کشاورزى وجود دارد - که اشاره شد به تحقیقات کشاورزى؛ در یکى از جلسات دیگر هم راجع به یک حرکت جدیدى در مورد آبیارى که در کار کشاورزى مفید است، مطالبى گفته شد - پس آمادگى‌هاى فراوانى وجود دارد؛ زمین هست، آب هست، امکانات انسانى هست، آب و هواى مناسب هست؛ و عمده‌ى درآمد این مردم در طول سال، از کشاورزى و دامدارى بوده است.
 البته خشکسالى‌هاى پى‌درپى، متوالى و مستمر ضربه زده؛ در این شکى نیست. آنطورى هم که بعضى به من گزارش کردند، یکى از چیزهائى که به کشاورزى استان و پیشرفت کشاورزى ضربه زده و مشکل به وجود آورده، کوچک شدن منابع درآمدىِ زمینى است؛ یعنى زمینها تقسیم شده؛ زمینهاى کوچک، کوچک، کوچک. یکى از طرحهاى مهمى که از دولتهاى قبل مورد نظر بود و بنده رویش تأکید میکردم، این است که بتوانند این منابع زمینىِ کشاورزى را یکپارچه‌سازى کنند، تا این کمک کند به این که کشاورزى بشود صنعتى؛ کشاورزى مدرن، کشاورزى با آلات پیشرفته؛ این یکى از چیزهاى مهم است. این ضربه‌ها به کشاورزى وارد شده. عوامل گوناگون دیگرى هم بوده است.
 کشاورزى را باید در درجه‌ى اول اهمیت قرار داد؛ نه به معناى اینکه از صنعت استان فراموش کنیم؛ نه، استان صنایعى هم دارد که اینها با رسیدگى و توجه و اهتمام میتواند اشتغال ایجاد کند، میتواند سوددهى فراوانى براى استان به وجود بیاورد؛ لیکن در مرتبه‌ى اول، مسئله‌ى کشاورزى است؛ که اگر توانستیم کشاورزى را با شرائطى که دارد، احیاء کنیم، هم مسئله‌ى اشتغال حل میشود، هم عوارض گوناگون بیکارى - این حاشیه‌نشینى، اعتیاد و امثال اینها - از بین خواهد رفت یا ریشه‌هاى آن تضعیف خواهد شد.
 براى مسئله‌ى اقتصاد، سه محور اصلى وجود دارد: یکى صنعتى کردن کشاورزى است؛ کشاورزى و باغدارى را صنعتى کنیم، مدرن کنیم. یکى مسئله‌ى صنایع تبدیلى و تکمیلى و سردخانه و این چیزهاست. باغدارِ اینجا اگر در کنار دست خودش صنایع تبدیلىِ مورد دسترس داشته باشد، وضعش بکلى تفاوت پیدا میکند؛ سردخانه باشد، همین جور.
 البته ان‌شاءالله فردا مسئولین دولتى با ما جلسه خواهند داشت، حتماً خود آنها هم اینها را متوجه‌اند - غالباً در این جلساتى که هست، مى‌بینیم پیشنهادها و اظهارنظرها از سوى مسئولین دولتى انجام میگیرد - ما هم ان‌شاءالله تأکید خواهیم کرد؛ این مسائل را آنجا باید مطرح کرد. من عرض میکنم، براى اینکه روشن شود افق پیشرفت استان، افق روشنى است. پس یکى این مسئله‌ى صنایع تبدیلى است، یکى هم ساختارسازى براى توزیع و بازرگانى است - که در اظهارات یکى از آقایان هم بود - کیفیت بازرگانى محصولات و دادوستد اینها، تجارت داخلى‌شان، بعد مسئله‌ى صادرات و تجارت خارجى‌شان، اینها یک نظم عاقلانه و مدبرانه‌اى پیدا کند؛ این به پیشرفت استان کمک خواهد کرد. بنابراین یکى از اولویتهاى استان، مسئله‌ى کشاورزى است، با این ابعاد و حواشى گوناگون.
 یک مسئله‌ى دیگر که در گزارشهائى که قبل از سفر به دستم رسید و با دقت مطالعه کردم و توجه بنده را جلب کرد، بعد هم دیدم در اظهارات مسئولین و دوستان و نخبگان استان هم تکرار میشود، مسئله‌ى گردشگرى در این استان است. جاذبه‌هاى گردشگرى در این استان زیاد است؛ هم جاذبه‌هاى طبیعى، هم جاذبه‌هاى تاریخى؛ هم منطقه‌ى زیبا و طبیعت زیباى اینجا، هم چیزهاى تاریخى‌اى که وجود دارد. آنطور که به من گزارش کردند - من که حالا معمولاً توفیق دیدن این چیزها را ندارم - قلعه‌اى که نزدیک اسفراین است، شبیه بناى معروف ارگ بم است که از خارج براى بازدید آن مى‌آمدند. چرا اینجا کسى نمى‌آید؟ چرا معرفى نشده؟ چرا نمیشناسند؟ در حالى که اینجا در دسترس‌تر است. اینجا شما از این مسیر، در هر سال میلیونها عبورکننده دارید - حالا آمارها مختلف است؛ بعضى میگویند بیست میلیون، بعضى میگویند پانزده میلیون - که زائرین مشهد از اینجا عبور میکنند. خب، اگر چنانچه وسائلى فراهم شود، نه همه‌ى اینها، بلکه بخشى از اینها، یک روز در این استان توقف کنند، ببینید چه تأثیر عظیمى بر وضعیت استان خواهد گذاشت. اینجور نیست که شما بخواهید مسافر و گردشگر را از مرکز شهر یا از گوشه و کنار کشور بکشانید به یک نقطه‌ى دوردست. اینجا دوردست نیست؛ اینجا در معرض عبور و مرور کاروانهاى زیارتى است؛ مردم دارند میروند، مى‌آیند. یک روز، یک شبانه‌روز، نه همه‌ى این مسافرین، بعضى از اینها، در این شهر بمانند و بروند از مراکز طبیعى اینجا، از همین مراکز تاریخى اینجا بازدید کنند. شما ببینید چه تحولى در کسب و کار و زندگىِ اینجا به وجود خواهد آمد. بنابراین، این هم یک اولویت است.
 مسئله‌ى تحقیقات هم که اینجا اشاره کردند، درست است؛ حقیقتاً یک اولویت است. بازده کار تحقیقاتى و پژوهشى به چشم نمى‌آید، اما بازده آن حقیقتاً از قبیل همان چیزى است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است: «انبتت سبع سنابل فى کلّ سنبلة مئة حبّة»؛(1) یک دانه‌اى است که وقتى شما کاشتید، هفتصد برابر به شما عوض خواهد داد. کار تحقیقات، اینجور است. وقتى شما بذر سالم را، یا شیوه‌ى خوب کشاورزى را تحقیق میکنید، یا در زمینه‌ى یک ماده‌ى مؤثر در امر صنعت یا کشاورزى یا خدمات و غیره تحقیق میکنید، این موجب میشود که ناگهان یک سود بزرگ و همگانى براى کشور، بعد از مدتى صبر و تحمل، به دست آید. این هم یقیناً جزو اولویتهاست. بنابراین کار زیاد است، زمینه‌ى کار زیاد است، این مردم هم خوبند.
 امروز کشور نیاز به کار و تلاش دارد؛ عزیزان من! مسئولان بخشهاى مختلف! برگزیدگان قشرها! این را باید به مجموعه‌ى آحادى که از شما حرف‌شنوى دارند، یا تحت مدیریت شما دارند تلاش میکنند، هم به زبان، هم به عمل، منتقل کنید: کشور احتیاج به کار دارد. باید کار کنیم، باید سخت کار کنیم؛ کار برنامه‌ریزى شده، کار منظم و مرتب، کار خوب.
 هر وقتى که ما یک احساس ضعفى بکنیم، دشمنان سوگندخورده‌ى ما روحیه میگیرند؛ همچنان که هر وقت ما یک حرکت مؤثرى را در سطح کشور مشاهده میکنیم براى حرکت دادن مردم و تشجیع مردم و بصیرت‌افزائى مردم، فوراً مى‌بینیم یک تلاشى از سوى دشمن براى خنثى کردن این به وجود مى‌آید. کسانى که مسائل بین‌المللى را، مسائل سیاسى را، مسائل خبرى را، برخوردهاى گوناگون بین‌المللى را رصد میکنند، این را بخوبى دریافت میکنند. هر وقت در کشور کار مهمى انجام میگیرد - مثلاً فرض کنید یک راهپیمائى بزرگ، یک انتخابات بزرگ، یک موفقیت بزرگ علمى و صنعتى، یک اقدام مهم و مؤثر در دولت - فوراً آنها سعى میکنند این کار را تحت‌الشعاع قرار دهند؛ یک جورى مسئله‌سازى کنند. همچنین اگر یک وقتى ما اظهار ضعف کنیم، اظهار خستگى کنیم، ملاحظه میکنید فوراً عکس‌العملش در دنیا این است: مخالفین نظام اسلامى و مخالفین اسلام روحیه میگیرند، احساس شعف میکنند؛ کأنه تازه‌نفس میخواهند حمله کنند. باید به اینها توجه داشت. این به ما مى‌آموزد که اولاً کار و تلاش را هرگز از دست ندهیم؛ ثانیاً سعى کنیم روحیه‌ى کار، روحیه‌ى تلاش، روحیه‌ى امید را در همه‌ى کسانى که از ما میشنوند، در حوزه‌ى کار ما هستند، تقویت کنیم، تزریق کنیم؛ این وظیفه است. هر سخنى که نشان‌دهنده‌ى یأس و خستگى و افسردگى و ملالت و اختلاف باشد، بلاشک به ضرر مصالح کشور است، به ضرر پیشرفت کشور است، به ضرر عزت ملى است.
 در مقابله‌ى با دشمنان، دست ما پر است. توانائى‌هاى ما بالاست؛ نه به عنوان یک ادعا - نمیخواهیم رجز بخوانیم - بلکه اینها واقعیت دارد. مهمترین شاهد واقعیت این است که سى و سه سال است که مرتب دارند تیشه میزنند، سنگ میزنند، ضربه میزنند؛ اگر ما ضعیف بودیم، خب این درخت باید تا حالا خشک شده بود، باید تا حالا ساقط شده بود؛ چرا ده برابر رشد کرده است؟ چرا «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»(2) شده است؟
 امروز کشور در مقایسه با ده سال پیش، با بیست سال پیش، از لحاظ جایگاه علمى، جایگاه صنعتى، جایگاه اجتماعى، روحیه‌ى مردم، بسیار پیشرفته‌تر است؛ استحکام نظام، بسیار بیشتر است. خب، این دلیلِ چیست؟ این دلیلِ این است که یک نیروى درونىِ سازنده‌ىِ حقیقى در این کشور وجود دارد که این بر همه‌ى ترفندها و توطئه‌ها و مشکل‌تراشى‌هاى دشمن غلبه پیدا میکند؛ این امر واضحى است. پس دست ما پر است، پس ما توانائى داریم. ما میتوانیم به دست خودمان، این توانائى را از بین ببریم. اگر روحیه‌ها را تضعیف کنیم، اگر امیدها را کم کنیم، اگر فرصتها را ضایع کنیم، اگر افق را به نظر جوانان خودمان - که امیدهاى ما هستند - تیره و تار جلوه دهیم، ما به دست خودمان، خودمان را تضعیف کرده‌ایم. نباید این کار را بکنیم؛ این دست ماست. همه مسئولند؛ منتها مدیران، مسئولان بخشهاى گوناگون دولتى، مسئولیت بیشترى دارند.
 خوشبختانه کشور در ادبیاتِ برخورد با دنیاى زورگوى مستکبر و غربى هم پیشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولین کشور ما در پشت میز مذاکرات گوناگون، در تریبونهاى گوناگون، وقتى حرف میزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده میشود. یکى از بخشهاى درگیرى و میدانها و عرصه‌هاى پیکار، عرصه‌ى حرف‌زدن‌هاى بین‌المللى است. اغلب رسانه‌هاى اروپائى، رسانه‌هاى صهیونیستى است؛ این را شاید بدانید، و بدانید. اغلب این رسانه‌هائى که اسمشان را در دنیا میشنویم، سرمایه‌داران صهیونیست از سالها پیش به فکر بودند، این رسانه‌ها را در اختیار گرفتند؛ خبرسازى میکنند، جهت‌سازى میکنند. خود همین رسانه‌ها به سیاستمدارها هم تلقین میکنند که چه بگویند. مسئله‌ى مهم این است. حالا سیاستمداران غربى هرچه خودشان خباثت و ملعنت دارند، به جاى خود؛ این خبرسازى‌ها را هم به آنها تلقین میکنند. یکى از حرفهاى رائج این است: ما بر ایران فشار وارد مى‌آوریم تا ایران به پاى میز مذاکره برگردد. کدام میز مذاکره؟ کِى ایران مذاکرات در مورد مسائل گوناگون جهانى را، از جمله مسئله‌ى هسته‌اى را ترک کرده بوده که حالا برگردد؟! این یک تقلب و خدعه‌ى تبلیغاتى است. ما تلاش میکنیم که ایران به میز مذاکره برگردد! این، خدعه و تقلب تبلیغاتى است. همین را در دنیا هى تکرار میکنند، هى میگویند، هى میگویند. این تعبیرات اینقدر تکرار میشود که به نظرم خود سیاستمداران غربى هم باورشان مى‌آید که واقعیت این است؛ در حالى که آن کسى که این شکل را، این جمله‌بندى را، این فرمول مطلب را اختراع میکند، مقصود دیگرى دارد. او از ایران نمیخواهد که به میز مذاکره برگردد؛ او میخواهد ایران هنگام مذاکره، در مقابل زورگوئى‌هاى غربى تسلیم شود. خب، جواب از طرف ایران این است که نخیر؛ شماها کوچکتر از آن هستید که بتوانید یک ملت انقلابىِ مبارزِ بصیرِ آگاه را در مقابل خواسته‌ها و مطامعِ خودتان به زانو دربیاورید. مشکل زورگوهاى سیاسى غرب این نیست که ایران بر سر قضیه‌ى هسته‌اى یا قضایاى دیگر مذاکره نمیکند؛ نه، مشکل آنها این است که ایران زیر بار حرف آنها نمیرود. و البته این مشکل باقى خواهد ماند؛ معلوم است.
 بامزه اینجاست که اروپائى‌ها امروز با لحن قرن نوزدهم حرف میزنند! آن روزى که کشتى انگلیسى مى‌آمد در خلیج فارس، از داخل کشتى، فرمانده انگلیسى به شیوخ خلیج فارس پیغام میداد که فلان کار را بکنید، فلان کار را نکنید؛ آنها هم مثل نوکر خم میشدند، میگفتند چشم! اروپائى‌ها خیال میکنند امروز هم قرن نوزدهم است. حکومتهائى هم که در کشور ما سر کار بودند، حکومتهاى باعرضه و باغیرتى نبودند که بتوانند هویت و اصالت ملت ایران را در برخوردهاشان منعکس کنند؛ تأثیرپذیرى داشتند، سایش داشتند. آنها میتوانستند در سیاست اینها، در فرهنگ اینها اثرگذارى کنند؛ اینها را در باطن، مغلوب خودشان کنند. ببینید، یک شخصیت، یک نفر انسان و یک ملت - فرقى نمیکند - آن وقتى در عرصه‌ى ظاهر مغلوب میشود که در باطنِ نفس خودش مغلوب شده باشد. آنها چون مهاجم بودند، این طرف هم دنیاپرست بود، ماده‌پرست بود، دنبال سلطنت خودش بود، دنبال ریاست خودش بود، دنبال پول خودش بود، دنبال ملک و تجارت خودش بود - دنبال آرمانهاى بلند نبود؛ دنبال همین خواسته‌هاى حقیر بشرى بود - لذا او بر این غلبه میکرد. امروز هم خیال میکنند آنجورى است.
 امروز مسئله، مسئله‌ى سخن نوئى است که جمهورى اسلامى در دنیا مطرح کرده و مستکبرین عالم را دستپاچه کرده. امروز مستکبرین عالم در موضع کسانى نیستند که بخواهند با زبان مهاجم با انقلاب اسلامى حرف بزنند. امروز انقلاب اسلامى توانسته است فکر خود را در دنیا منتشر کند. على‌رغم همه‌ى سانسورهائى که آنها کردند، على‌رغم فشارهائى که وارد کردند، امروز این فکر، فکرى است که رائج شده. فکر مردم‌سالارى دینى، فکر حاکمیت معنویت و حاکمیت دین، فکر حضور مردم در عرصه‌ها، فکر مقابله‌ى در مقابل زورگوئى‌هاى قدرتهاى جهانى و بلوکهاى قدرتمند جهانى؛ این فکرها امروز رائج شده. شما مى‌بینید که در دنیا این فکرها رائج شده؛ حالا به اسم ایران نیست، نباشد؛ ما اصرار نداریم که حتماً به اسم ایران باشد؛ اما هیچ کس هم در دنیا نیست که تأثیر انقلاب اسلامى و ایستادگى ملت ایران را در این حوادث انکار کند. امروز مسئله این است.
 بنابراین کار در مسیر صحیحى است. ما احتیاج داریم به این که تلاش کنیم، فعالیت کنیم، درست فکر کنیم، درست عمل کنیم، با هم متحد باشیم، فضا را فضاى تلاش و کار و اخلاص و معنویت و دورى از تظاهر و اینها قرار دهیم؛ امروز یک چنین میدانى است. شما عزیزانى که در بخشهاى مختلف مسئولیت دارید - از سطوح بالاى استان تا سطوح متوسط و سطوح گوناگون - هر کدام میتوانید نقش ایفاء کنید. عرض کردیم؛ چه مسئولیتهاى رسمى و مقدر و مقرر در قانون باشد، و چه مسئولیتهاى اجتماعى؛ مثل روحانیون، مثل روشنفکران، مثل اساتید، مثل دانشمندان، مثل فعالان گوناگون اجتماعى؛ که اینها تأثیرگذارند، اینها مسئولیت دارند؛ ولو اینکه مسئولیت آنها یک اسم دولتى ندارد. همه‌ى ما مسئول هستیم. امیدواریم خداى متعال کمک کند که ان‌شاءالله بتوانیم به وظائفمان عمل کنیم.
 من همه‌ى شما برادران و خواهران عزیز را به خدا میسپارم. ان‌شاءالله توفیقات حق شامل حال همه‌ى شما باشد.
    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 
1) بقره: 261
2)ابراهیم: 25




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در جمعه 91/9/10 ساعت  6:48 عصر نظر