سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار

پایگاه تخصصی شهدا ...

آخرین مطالب ارسالی
شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]

مرد از مُردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است.

زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .

دُختر از ریشه « دوغ » است که در میان مردمان آریایی به معنی« شیر « بوده و ریشه واژه‌ی دختر « دوغ دَر » بوده به معنی « شیر دوش » زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود .

به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت آمده است.
دوغ‌در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد.

اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند.
پوست در، به پسر تبدیل شده است .در پارسی باستان puthar پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است

در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی ( فَیلی ) هنوز پسوند « دَر » به کار می رود . مانند « نان دَر » که به معنی « کسی است که وظیفه‌ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد .»

حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است . پدر یعنی پاینده کسی که می‌پاید . کسی که مراقب خانواده‌اش است و آنان را می‌پاید .پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگلیسی بیشتر به « پادَر » شبیه است تا تلفظ «پدر» !

خواهر ( خواهَر ) از ریشه «خواه » است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .

بَرادر نیز در اصل بَرا + در است . یعنی کسی که برای ما کار انجام می‌دهد. یعنی کار انجام‌دهنده برای ما و برای آسایش ما .

« مادر » یعنی « پدید آورنده‌ی ما »

ارسال از احمد




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 90/7/12 ساعت  8:37 صبح نظر

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده، مهر تدریس کنند و بگویند خدا
خالق زیبایی و سراینده عشق، آفریننده ماست.
مهربانیست که ما را به نکویی، دانایی، زیبایی و به خود می خواند.
جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد به گمانم کوچک و بعید
در پی سودا نیست که ببخشد ما را و بفهماندمان،
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق، علم را با احساس، ریاضی را با شعر و دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند.
لای انگشت کسی، قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز، روح را حاضر و غایب بکند
و به جز ایمانش، هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند
مغزها پرنشود چون انبار، قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند که به جای مغز، دلها را تسخیر کند.
از کتاب تاریخ، جنگ را بردارند
در کلاس انشاء، هر کسی حرف دلش را بزند
«غیرممکن» را از خاطره ها محو کنند
تا، کسی بعد از این باز همواره نگوید: «هرگز»
و به آسانی همرنگ جماعت نشود.
زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پائیز تعلیم دهند
قطره را در باران، موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن از قله کوه
و عبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو و طبیعت را در جنگل و دشت.
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار

همه تکرار کنیم:
عدل، آزادی، قانون و شادی...
امتحانی بشود که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر عاشق و آگه و آدم شده ایم

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت، به زبانی ساده، شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح، خالق عشق نگهدار شما.

می‌شود، سبز بود با یک برگ
می‌شود، شد بهار با یک گل
از دل یک شکوفه شادی کرد
دل به سودای یک شقایق داد

(مجتبی کاشانی)




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 90/7/12 ساعت  8:36 صبح نظر

چند درصد زنان تهرانی در برابر متلک سکوت می‌کنند؟
در تحقیقی که به روش کمی و پرسش‌نامه در میان صدها زن جوان بین 15 تا 35 سال در مناطق شمالی و جنوبی شهر تهران انجام داده‌اند ...
 
نتایج یک تحقیق دانشگاهی در تهران مشخص کرد که 62 درصد زنان تهرانی در مقابل متلک‌های زننده سکوت می‌کنند.اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران در تحقیقی که به روش کمی و پرسش‌نامه در میان صدها زن جوان بین 15 تا 35 سال در مناطق شمالی و جنوبی شهر تهران انجام داده‌اند به این نتیجه رسیدند.
واکنش زنان نسبت به هر یک از انواع تعرض جالب‌توجه است. به طوریکه هرچه تعرض‌ها از حالت غیرفیزیکی خارج شده و به حالت فیزیکی نزدیک می‌شود عکس‌العمل‌ها نیز تند‌تر می‌شود. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که 72.5(هفتادودو ونیم) درصد در مقابل نگاه‌های معنادار، 62.5 (شصت‌و‌دو و نیم) درصد در مقابل متلک‌های زننده و 12.5(دوازده‌ و نیم) درصد از زنان در مقابل لمس اعضای بدن سکوت می‌کنند. همه این‌ها در حالی است که بیش از 60 درصد از زنان سابقه نوعی تعرض جنسی را داشته‌اند که شامل نگاه‌های معنادار، متلک‌های زننده و لمس اعضای بدن است.
این تحقیق با بررسی مسائلی همچون منطقه مسکونی، مدت زمانی که فرد بیرون از منزل سپری می‌کند، تأهل، سن و میزان آگاهی دادن توسط والدین به این نتیجه رسیده است که دو متغیر محل سکونت و میزان آگاهی دادن توسط والدین به طور مستقیم و فزاینده بر میزان احساس امنیت تاثیر دارد، به‌طوریکه افرادی که در شمال شهر زندگی می‌کنند و افرادی که در دوران کودکی به آنها آگاهی لازم داده شده باشد احساس امنیت بیشتری می‌کنند. همچنین سن بانوان بر روی احساس امنیت آنها هیچ تاثیری ندارد. اما در خصوص تاهل باید به این نکته اشاره کرد که زنان متاهل بیش از دختران مجرد احساس امنیت دارند.
 
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در دوشنبه 90/7/11 ساعت  12:4 عصر نظر

در شبان غم تنهایی خویش

عابد چشم سخنگوی تو ام

من در این تاریکی

من در این تیره شب جانفرسا

زائر ظلمت گیسوی توام

گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من

گیسوان تو شب بی پایان

جنگل عطر آلود

شکن گیسوی تو

موج دریای خیال

کاش با زورق اندیشه شبی

از شط گیسوی مواج تو،من

بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم

کاش بر این شط مواج سیاه

همه ی عمر سفر می کردم

وای باران،

باران،

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما،

-چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا  دور

وای،باران،

باران، پر مرغان نگاهم را شست…




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در دوشنبه 90/7/11 ساعت  11:41 صبح نظر

شاید فکر، کنید می خواهیم شوخی کنیم. زیرا از قدیم به ما عکس این مطلب را گفته اند! و ادبیات ایرانی پر است از سخنان نغز و دلنشینی که نسبت به ارزش و قدر و منزلت وقت بیان داشته اند. آری، من هم با شما موافقم ولی شاید توجه کرده باشید که متأسفانه این گفتارها، چندان در نحوه زندگی مردم ما تأثیر نکرده است!
اشتباه نکنید! این بار قرار نیست با مقاله ای از سری بحث های آسیب شناسی اجتماعی مواجه شوید! بلکه روی سخن با شما خواننده عزیز است که به قدرت عظیم و سرمایه گرانبهایی که در وجودتان نهاده شده، واقفید. بر این اساس اگر وقت و زمان، گرانبهاست، بخاطر ارزشمند بودن انسان است و الا چگونه می تواند بخودی خود ارزشمند باشد؟ در این صورت با ما موافق خواهید بود اگر بگوئیم:
ای انسان! وقت طلا نیست؛ و گرانبهاترینی …در اینجا می خواهیم با مفهوم صحیح "مدیریت زمان” آشنا شویم که مقصود از آن مدیریت بر زمان نیست؛ بلکه مقصود مدیریت بهینه برنامه ها و فعالیتهایی است که در بستر زمان صورت می پذیرد.بر این اساس با فراگیری آموز ه های "مدیریت زمان” به مدیریت شخصی(Self Management ) در ارتباط با زندگی فردی و سازمان دست می یابیم. بنابراین رویکرد، "زمان” عاملی است با قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها که می تواند در خدمت افزایش توانمندی انسان قرار گیرد.
اینک به خاطر بیاورید که چند بار در طول زندگی احساس کمبود وقت نموده و آرزو کرده اید که ای کاش در هر روز بجای 24 ساعت، 48 ساعت وقت می داشتید؟حال، اگر به شما بگویند آرزوی شما برآورده شده، چه احساسی خواهید داشت؟ کلید تحقق این آرزوی شما در آموز ه های علم مدیریت زمان می باشد! این علم به شما می آموزد که چگونه می توانید بخشی از اوقات خود را آزاد کنید؛ دقیقاً مثل موقعی که با کمبود فضا مواجهیم و با یک مدیریت صحیح نسبت به لوازم و اشیا به فضایی باز دست می یابیم! یعنی همان عملی که در شرکت های بزرگ موجب میلیونها دلار صرفه جویی و سود می شود!
یکی از مهمترین مسایل انسان در هر شرایطی، هر سن و سالی و با هر مذهب و اعتقادی، مسئله "موفقیت” (Success ) می باشد.تمام دانشمندان و محققان نیز در تلاشند تا انسان را در موضوعات مختلف یاری رسانند تا بتواند مسایل مختلف خود را حل کند. تازه خودشان نیز در این تلاش علمی و تحقیقی به دنبال کسب موفقیتند!اولین نکته ای که باید در این خصوص توجه کنیم این است که موفقیت تابع فرآیند است: (Process of Success ) و ما باید ارکان این فرآیند را در یک تحقیق جامع و گسترده در زندگی شخصی و سازمانی خود به دست آوریم. نکته دوم به تعریف موفقیت مربوط می شود: "موفقیت عبارت است از نیل رضایتمندانه به اهداف از پیش تعیین شده در زمان معین”. بر اساس این تعریف، اگر در زندگی خود هدفی نداشته باشیم، موفقیتی هم نخواهیم داشت و به قول یک مثل غربی، باد موافق برای کشتی بدون مقصد بی معناست! در گام دوم بر اساس یک تحلیل علمی باید فاصله خود تا اهدافمان را تعیین و مسیری که ما را به وضعیت مطلوب می رساند، شناسایی کنیم. بر این اساس مدل حرکتی ما در فرآیند موفقیت به صورت زیر خواهد بود:

و اینک باید توجه داشیته باشیم یکی از عواملی که موجبات رضایت ما را درفرآیند موفقیت تأمین می کند، مسأله "زمان” تحقق هدف می باشد. پس باید با طراحی یک برنامه زمان بندی شده زمان دقیق تحقق اهدافمان را بدست آوریم و از اینجاست که پای مدیریت زمان در فرآیند موفقیت به میان می آید. به کارگیری آموزه های این علم موجب می شود که ما زمان کافی برای پرداختن به برنامه های خود بدست آوریم تا به موقع و با هزینه معقول اهدافمان را محقق کنیم.
مهمترین اصل در این میان، اولویت بخشیدن به فعالیت ها و تقسیم آنها به امور فوری و ضروری است که در این صورت امور غیرفوری و غیرضروری خود به خود از زندگی ما حذف می شوند.
همچنین در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود.
پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است. اما یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گرانبهای خود را در بستر شیرین "موفقیت” می یابیم! بر این اساس شما نیز با ما هم عقیده خواهید شد که:ای انسان! تو می توانی … اگر از امروز اراده کنی!با این حال کمی رو این حرفا تامل کنید … …
ارزش یک سال را از دانش آموزی بپرس که در امتحانات پایان سال رد شده است و قرار است که یک سال دیگر کتابهای تکراری را ورق بزند .
ارزش یک ماه را از مادری بپرس که طفل نارسش فقط یک ماه زودتر به دنیا آمده و حالا چکیده هشت ماه آرزوهای طلایی اش زیر چادر اکسیژن تلف شده است .
ارزش یک هفته را از نویسنده هفته نامه ای بپرس که همه هفته گذشته سرش شلوغ بوده و در آغاز هفته جدید باید گزارشش روی میز سردبیر باشد .
ارزش یک ساعت را از دو چشم انتظار بپرس که برای دیدن هم سر قرار لحظه شماری می کنند .
ارزش یک دقیقه را از مسافر جامانده ای بپرس که یک دقیقه پیش قطارش بدون او را افتاد .
ارزش یک ثانیه را از کسی بپرس که فقط یک ثانیه ترمزش دیر گرفت و حالا به جسدی کف خیابان خیره شده است . ارزش یک صدم ثانیه را از دونده ای بپرس که در المپیک نقره گرفت
منبع : تبلیغ سیتی



لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 90/7/9 ساعت  4:58 عصر نظر

ازکسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم
آنها مرا قویتر میکنند

از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم
آنان قلب مرا بزرگتر میکنند

ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم
آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست

از کسانیکه با من مـــــیمانند سپاسگزارم
آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند

کوروش کبیر




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 90/7/9 ساعت  4:35 عصر نظر

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست.
سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید.
هر دو حاضر شدند.
سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.
وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.
مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت.
سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.
سقراط از او پرسید، "در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟"
پسر جواب داد: "هوا"
سقراط گفت:" این راز موفقیت است!
 اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 90/7/9 ساعت  4:34 عصر نظر

پدری یه روز خواست که به پسرش تفهیم کنه که عرق خوری کار بدیه.
برای اثباتش مقداری عرق رو خواست به خورد یک خر بده. اما خر از خوردن عرق امتناع کرد.
پدر رو کرد به پسرش و گفت:
پسرم ببین. حتی این خر با خریه خودش این عرق رو نخورد. چطور یک انسان باید این عرق رو بخوره در حالی که خر هم نمی خوره؟
.
.
.
.
.
.
.
.
پسر گفت:پدر جان. این نشون می ده هر کی عرق نخوره، خره…!




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 90/7/9 ساعت  4:33 عصر نظر

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقتبرای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

ط: طاقت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفتبرای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های دردمند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امیدها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

 پس: جواب سلام را با علیک بده ،

جواب کینه را با گذشت،

جواب بی مهری را با محبت،

جواب ترس را با جرأت،

جواب دروغ را با راستی،

جواب دشمنی را با دوستی،

جواب زشتی را به زیبایی،

جواب توهم را به روشنی،

جواب خشم را به صبوری،

جواب سرد را به گرمی،

جواب نامردی را با مردانگی،

جواب همدلی را با رازداری،

جواب پشتکار را با تشویق،

جواب اعتماد را بی ریا،

جواب بی تفاوت را با التفات،

جواب یکرنگی را با اطمینان،

جواب مسئولیت را با وجدان،

جواب حسادت را با اغماض،

جواب خواهش را بی غرور،

جواب دورنگی را با خلوص،

جواب بی ادب را با سکوت،

جواب نگاه مهربان را با لبخند،

جواب لبخند را با خنده،

جواب دلمرده را با امید،

جواب منتظر را با نوید،

جواب گناه را با بخشش،

و جواب عشق چیست جز عشق؟

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 90/7/9 ساعت  4:32 عصر نظر

<      1   2   3