• وبلاگ : شهداشرمنده ايم _شهرستان بجنورد
  • يادداشت : شهيدان نظم بجنوردي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    حتما يک سري به من بزن
    يا علي

    اي هلال من و، اي ماه فروزان هدا دوش مهمان شده اي جان برادر بکجا؟

    بروي خاک تنور اي سر خونين زچه رو جاي داده است تورا خولي ملعون دغا

    شده خاکستري اين روي نکوي تو ، حسين ! بجراحات سرت بوده مگر خاک ، دوا

    بروي نيزه ي دشمن سرپاک تو بود اي هلالم که چنين گشته اي انگشت نما

    بين که طفل تو نگيرد نظر از چهره ي تو تاکه بر اوبنمايي تو نگاهي زوفا

    گوتو بافاطمه اکنون سخني از ره مهر ورنه جان مي سپرد ازغمت اين ماه لقا

    غم دل با تو نگويم غمت افزون نکنم من نگويم چه نمودند دراين راه بما

    جاي ما بود بزندان وتو بودي به تنور عاقبت دست ستم ما وترا کرد جدا

    پاي تخت پدرم بود دراين شهر و نگر زروي بام زنندي بسرم سنگ جفا

    من دراين شهربدم راهبر خيل زنان اينک ازطعنه ي آنان نبود تاب مرا

    من که درهر غم توبوده ام از مهر شريک باچه رويي نگرم غرقه بخون موي ترا

    اينک از چوبه ي محمل شکنم من سر خويش تازخون گيردي اين گيسوي من رنگ حنا

    (آهي)اين وقعه ي جانسوز بسوزد دل دهر که جهان سوزبود قصه ي حال اسرا *

    *-ص175 ديوان آهي -جلددوم -سراينده علي آهي-انتشارات خزر -تهران