شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

طلائيه

+ بارها به زيارتش رفته بودم و مرا نرانده بود. من نرفته بودم؛ او مرا برده بود. او را دوست مي‌داشتم. در حضورش از پليدي و نياز خود شرمي نداشتم. كودك هر چه كه چشمي به دستي نداشته باشد، بر سفره‌ي پدر مي‌نشيند؛ بي‌ هيچ خجلتي. و پدر نيز سفره مي‌گستراند. بي‌ هيچ منّتي. پدر هميشه پدر است و پسر هماره پسر.
طلائيه
-
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top