سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار

پایگاه تخصصی شهدا ...

آخرین مطالب ارسالی
شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]

تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری
میتوانی گاهی باد بزنش کنی
میتوانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود
فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
فرض کن گرمشان نمیشود
فرض کن تو روشنفکری و اینها امل
آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست
آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند
تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
...خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری...

چادر وحجاب

کدوم محق ترند به حرمت؟

مدت زیادی نبود نشسته بود کنارم که صدای زنگ گوشیش در اومد.
از وقتی شروع کرد به صحبت، خیلی بی حوصله و با لحن آمرانه حرف میزد!
الو-علیکِسلام-هان؟-بیرونم بگو-باشه-گفتم که باشه!خدافظ
مکالمه کوتاهش که تموم شد، رو به من گفت:
این مامان آ متولد شدن برا گیر دادن!!!
-
چند دقیقه بعد
گوشیش باز زنگ خورد...
اما انگار این آدم، اون آدم عصبی و بی موالات چند دقیقه قبل نبود!
نه صداش- نه لحنش- نه کلماتش- نه حالتاش- هیچیش!
الووووووو...سلااااااام آقای مدنی...حال شما چطوره؟...خوب هستین...ممنووووونم....قربون شما...عصر شمام بخییییییییر...چه عجب یاد ما کردین؟...خانواده خووووبن؟...و...
صدای ظریف و لحن پرمهر و کلمات مودبانه و قدمای پرنازی که موقع حرف زدن با آقای ایکس ازش دیدم، منو به فکر انداخت!
کدوم مُحِق ترند به اینهمه محبت و ادب؟
مادر یا مرد همکلاسی؟!!!

حجاب

جوابگو باشد؟
چه کسی می تواند آن لحظه های آخر را توصیف کند؟
جه راحت تیر می خوردند و به سوی آسمان طلاییشان پرواز می کردند.
هیچ چیز جوابگوی آن لحظات نیست.
به خدا قسم هیچ کسی نمیتواند اینقدر راحت جانش را فدا کند
حال که آنان نیستند اما خاطرشان در ذهنم رژه می روند:
که می گفت:
به خدا قسم اگر میدانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب را در بر می گیرد حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم
می دانی این درد و دل های کیست؟
شهیدی به نام: یعقوب ابراهیم نژاد




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/10/16 ساعت  12:38 عصر نظر