نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]
شش توصیه رهبر انقلاب به بانوان مسلمان + عربی
برگرفته از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی.
برای دسترسی به نسخه متنی این توصیهها، اینجا را کلیک کنید.
[متن و تصویر عربی]
لینک مطلب
رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی:
امروز اگر شما بانوى نخبهى اسلامى تلاش کنید که هویت اسلامی را به زن مسلمان برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامى و به بیدارى اسلامى و به عزت و کرامت اسلامى کردید.
لینک مطلب
از خانه شهیدان دوراندیش در آمدیم و رفتیم سمت خانه شهید آخر. شهید آخردیدارهای امشب، سردار محمدزاده است که فرمانده سپاه سیستان بوده و همراه شهید شوشتری در آن حادثه تروریستی شهید شده است. اینکه آنها برنامه را حدس بزنند محتمل بود اما واقعیت این بود که نه تنها آنها بلکه همسایهها هم آمدن رهبر انقلاب را حدس زده بودند. جلوی خانه آب و جارو شده بود و همسایههای روبه رو با لباسهای راحت دم در ایستاده بودند. محافظها را اگر کارد میزدی خونشان درنمی آمد. دیگر استتاری در کار نبود. با ماشین رفتیم جلوی خانه و با دوربین و سه پایه داخل شدیم. داخل خانه هم حسابی شلوغ بود. اولش فکر کردیم خانواده آقای محمدزاده دوست و آشناها را خبر کرده اند ولی به زودی معلوممان شد اینها خانواده خودش هستند. 6 برادر و یک خواهر و پدر و مادر و همسر شهید و دو دختر و یک پسرش. شوهر دخترها هم بودند. اگر بچههای برادرها و خواهر شهید را هم اضافه میکردیم همین جمعی میشد که حضور داشتند.
محافظها کلی تلاش کردند تا خانواده پرجمعیت شهید را در جاهای مناسب بنشانند. طولی نکشید که در حیاط خانه باز شد و پدر شهید به استقبال رهبر انقلاب رفت. صدای یکی از همسایهها از کوچه میآمد که میگفت: سلام ما را هم برسانید! ازدحام روی پلهها باعث شد فیلمبردار با آن دوربین بزرگش زمین بخورد و من نمیدانم در عصری که با یک کف دست دوربین بهترین کیفیت تصویر به دست میآید به دوش کشیدن این دوربین بزرگ همراه با سه پایه اش چه توجیهی دارد!
اولین خانواده شهیدی که رهبر انقلاب در بجنورد به خانهشان رفتند، خانواده شهیدان «زیبایی» است. کمی مانده به ساعت 7 به منزل شهید میرسیم. هنوز تا رسیدن آقا حدود نیم ساعت زمان باقی است. در این مدت باید جوری رفتار کنیم که معلوم نشود چه کسی میهمان این خانه است تا ازدحام نشود. مثل هر خانه شهید دیگری، اولین چیزی که جلب توجه میکند، قاب عکس فرزندان شهید است که روی دیوارها نصب شده. «محمدرضا» و «عبدالرضا» و عموی شهیدشان «مرتضی». پوستری از تصویر آقا هم روی یکی دیگر از دیوارها خودنمایی میکند که روی آن نوشته شده: «دلبسته یاران خراسانی خویشم». این پوستر در روز استقبال از رهبر انقلاب، خیلی مورد استقبال مردم دیار خراسان شمالی قرار گرفته بود.
ذوق و شوق زنان خانواده که گاهی هم با اشک ریختن همراه میشود، مشخص میکند که همگی تقریبا مطمئن هستند امشب میزبان چه کسی خواهند شد، هرچند خیلی تلاش دارند وانمود کنند از ماجرا خبر ندارند. دو پسر خانواده مشغول هماهنگی کارها هستند و دو پسر دو ساله دارند وسط اتاق توی سر و کله هم میزنند. داماد خانواده که جانباز و آزاده است، در طبقه بالا در حال استراحت است. خاله شهید و خانوادهاش هم به عنوان میهمانان کاملا اتفاقی! در مجلس حضور دارند. حدود ساعت 7:10 ماجرا را رسما به اعضای خانواده میگویند و دیگر لازم نیست کسی نقش بازی کند. نه ما و نه آنها. تمام اعضای خانواده جمع میشوند و چند دقیقه بعد میهمان اصلی خانواده شهید وارد منزل میشوند.
روایتی از دیدار روحانیون خراسان شمالی با رهبر انقلاب
چهارشنبه شب دیدار رهبر انقلاب با روحانیون فضلا و طلاب حوزههای علمیه استان خراسان شمالی بود. وقتی رسیدیم که نماز جماعت برپا بود و با اتمام نماز جوانترهای جمع شعار دادن را شروع کردند: ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم
اباالفضل علمدار خامنه ای نگه دار
حسین حسین شعار ماست/ خامنه ای امام ماست
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
...
مجری پشت میکروفن آمد و سعی کرد جمع طلاب و روحانیون را متقاعد کند منظم و با هم سرودی را بخوانند. کمی هم تمرین کردند ولی بعد از چند دقیقه طلبههای جوان صلواتهایی به اعتراض فرستادند. تقابل مجری که تریبون دستش بود و طلبههای جوان که حربهای جز صلوات فرستادن نداشتند به سود طلبههای جوان تمام شد و با سکوت مجری دوباره شعرهای حماسی مصلی بجنورد را پر کرد:
خامنه ای کوثر است/ دشمن او ابتر است
علمدار ولایت/ حوزویان فدایت
...
آنطرف پرده داشتند سفره میانداختند و این طرف طلبهها همهمه و شعار داشتند. همین موقعها بود که رهبرانقلاب آمد روی جایگاه و طلبهها از جا کنده شدند و این موقعها غریزی ترین شعارها که هیچ وقت هم تمرین نمیشود به زبان میآید: ای رهبر آزاده / آماده ایم آماده
شعار غریزی را باید زندگی کرد نه تمرین! البته طلبهها سرود مجری را هم بعد از شعارهایشان با هم همخوانی کردند. رهبر هم با دست تعارف میکردند روحانیون و طلاب بنشینند. خانمها در همخوانی سرود خوب مشارکت نمیکردند چون بیشترشان داشتند گریه میکردند. بعضی چشم و صورتشان قرمز شده بود و بعضی پر چادرشان را به صورت کشیده بودند.
بعد از سرود که جمع را آرام کرد دوباره شعارها طلبههای جوان را به شور آورد و فقط قاری توانست آرامشان کند که: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه.
وقت خواندن قرآن و بعد از آن دست خیلی از طلبهها بالا بود، بعضی به عکسهای رهبرشان و بعضی به شعارهایی که کف دستهایشان نوشته بودند.
شروع جلسه با خیرمقدم حاج آقا مهمان نواز بود که سالها امام جمعه بجنورد بود و حالا البته نماینده مجلس خبرگان. بعد از او هم رییس حوزه علمیه و بعد هم امام جمعه شهر صحبتهایی کردند. بعضی طلبهها که منتظر شروع صحبت رهبر انقلاب بودند باز هم یواشکی صلوات فرستادند و امام جمعه تیزهوش زود گزارشش را جمع کرد.
بعد از ایشان رهبر انقلاب بسم الله گفت و شروع کرد. از علاقهاش به جمع و جلسه طلاب گفت و اینکه در دهه هفتم زندگی هم از جمع آنها روحیه میگیرد.
از بزرگان روحانی که اصالتا بجنوردی بودند یاد کردند و استعدادشان را ستودند. علمای اهل سنت هم از قلم نیفتادند که در خواباندن غائله کمونیستها فعال بودند.
بعد از این حرفها رهبر انقلاب به طرح هجرت اشاره کردند و گفتند باید اساتید و فضلا به شهرهای خودشان یا شهرهای کوچک هجرت کنند و این تنها راه توسعه و گسترش روحانیت فعال در کشور است. از علما و فضلای بجنوردی خواستند برگردند به شهرشان و دست طلاب را بگیرند.
ایشان در فراز مهمی از صحبتشان به رابطه روحانیت و نظام اشاره کردند و گفتند اینکه آخوندی عبایش را روی کولش بکشد و بگوید من به کار نظام کاری ندارم، افتخار نیست ننگ است. این نظام پرچمش اسلام است، قانونش فقه است. مراجع تقلید گفتهاند تضعیف نظام اسلامی به هر شکلی حرام مطلق است. حوزههای علمیه باید خودشان را سربازان نظام بدانند. نظام هم متقابلا متصل و همزاد است با روحانیت.
رهبر انقلاب که معلوم بود در جلسه با طلاب احساس صمیمیت میکنند خاطرات زیادی از دوران طلبگی و استادی خودشان در حوزههای نجف، قم و مشهد گفتند و ضمن بیان این خاطرات نقشه راه برای طلبهها ترسیم میکردند؛ خوب درس خواندن، مدارا با مردم و مردم دار بودن، برگشتن به شهر و دیار خود، کمک حال نظام اسلامی بودن، قرآن خواندن، مطالعه کردن، دانستن قدر جوانی و...
جلسه حسابی طول کشیده بود. نزدیک ساعت 9 شب رهبر دعا کرد: ... خدایا قلب حضرت ولی عصر را از ما راضی کن و مارا مشمول دعای ایشان بگردان... آمینهای بلند طلبهها معلوم میکرد که جلسه واقعا تمام شده است.
لینک مطلب
هواپیما که چرخهایش را روی باند فرودگاه بجنورد زمین گذاشت تجربه سومین همراهیام در سفرهای استانی رهبر انقلاب شروع شد. وقتی از پلکان هواپیما تا ساختمان فرودگاه را پیاده رفتم و اتوبوسی برای بردنمان نیامد پی به کوچکی فرودگاه و خلوتیاش بردم و از همین جا پی به کوچکی بجنورد. چند ساعت بعد فهمیدم بجنورد کمی بیش از دویست هزار نفر جمعیت دارد و همین هم به لطف مرکز استان شدن از 7 سال پیش.
از فرودگاه بیرون آمدیم و رفتیم سمت محل اسکانمان که در جاده شیروان بود و از وسط شهر گذشتیم که آذین شده بود و پارچههای خوش آمدگویی و ابراز علاقه مردم و البته سازمانها و نهادها چهره خیابان اصلی شهر را تغییر داده بود. هر چند رهبر انقلاب در سفر کرمانشاه از بنرها و تبلیغات انبوه گله کرده بودند ولی باید به یاد داشت این کار دو وجه دارد؛ یک وجهش رهبری است و یک وجهش خود مردم. گریزی نیست از اینکه مردم از آمدن رهبرشان سر ذوق میآیند و دوست دارند برایش کاری کنند. مثل میزبانی که برای مهمانش تدارک میبیند ولو اینکه مهمان به زحمت میزبان راضی نباشد. در این میان حد وسطی البته هست و آن اینکه سازمانها و نهادها که دستشان در جیب بیتالمال است حرف شخص اول مملکت را دستوری لازمالاجرا تلقی کنند و اگر قرار است تبلیغاتی در شهر دیده شود، همه مردمی باشد و از جانب میزبان تا دیگر زمینه گله ایشان هم پیش نیاید.
در فکر همین تبلیغات بودم که وانتی از کنار ماشینمان گذشت. روی وانت، بلندگو گذاشته بودند و هرجایش را که میشد، عکس رهبر انقلاب چسبانده بودند. از بلندگوها صدای سرودهای حماسی میآمد و گزیده حرفهای آقا. خوب به پلاک و کنار در وانت نگاه کردم که مطمئن شوم مال کجاست، مال هیچ سازمانی نبود. وانت که گذشت 50 متر عقبترش یک دسته جوان سوار بر موتور و دوچرخه رد شدند. روی موتور و دو چرخههایشان پرچمهای کوچکی وصل کرده بودند و لبهایشان به خنده باز بود. حال خوشحالیشان زلال بود مثل جوی آبی که سنگهای ته بسترش دیده میشود!
از این دست جوانها باز هم دیدیم. همان شب حدود ساعت یازده در میدان دفاع مقدس شهر. جایی که جوانها منقلی کنار خیابان گذاشته بودند و اسفند دود میکردند. به ماشینهای عبوری که دوست داشتند و اجازه میدادند، عکس رهبر را میدادند یا با چسب روی کاپوت میچسباندند، شکلات و چای به راننده و سرنشینها تعارف میکردند، با کلیشههایی که از قبل درست کرده بودند جمله «ما تا آخر ایستادهایم» را روی بدنه ماشینها حک میکردند و در یک جمله سرشار از شور بودند.
از کسی که بزرگتر این بچهها حساب میشد پرسیدم: این بچهها همه بسیجی هستند یا اهل محل هم هستند. لبخند زد و رندانه جواب داد اولا بسیجیها هم مردم هستند، اهل همین محل هم هستند ثانیا برای اینکه بدونی منظورت را فهمیدم، بین این بچهها هم بسیجی هست هم غیربسیجی. همین موقع جوان موتورسواری آرام از کنارمان گذشت. دختری که پشت نشسته بود به شانه راننده زد و موتور ایستاد. دختر روسریاش را کمی جلو کشید و به این بنده خدا گفت: ببخشید میشه یه عکس آقا هم به ما بدید!
قبل از آمدن به میدان دفاع مقدس هم در مسیر اسفراین به بجنورد یک عده از اهالی اسفراین را دیدیم که پیاده راه افتاده بودند خودشان را برسانند بجنورد برای برنامه استقبال. آنها هم حال خوشی داشتند. سالی یک بار میرفتند پیاده تا مشهد که پیادهرویشان امسال دوبار شد!
هرچند ترک و ترکمن و تات هم در این استان زندگی میکنند ولی بیشترین دسته مردم کردهای کرمانج هستند که به خاطر سلحشوریشان در زمان صفویه به این دیار کوچانده شدند تا از مرزهای شرقی و شمال شرقی محافظت کنند.
این روحیه سلحشوری کرمانجها در دوران معاصر در جهاد 8 ساله تجلی داشت و اوج آن گردان محمد رسولالله لشگر 5 نصر بود، گردان خط شکنی که فرمانده شهیدش رجبعلی محمدزاده بود و همه اعضایش کرمانجی بودند.
علیرغم مرزی بودن، تنوع قومیت و مذهب، خراسان شمالی از شاخصهای امنیتی خوبی برخوردار است هرچند شاخصهای پیشرفت در آن رشد چندانی نیافته و این استان از این لحاظ در رتبه پایینی قرار دارد.
تشابه قومیتهای مختلف خراسان شمالی مهماننوازیشان است و گشادهرویی که اجازه نمیدهد از مشکلاتشان بگویند حتی به اصرار ما. اما وقتی سفره دلشان باز بشود جمع شدنی نیست!
در مجموع تفاوت ماهوی بین فضایی که قبلا در کردستان، چالوس و قم دیده بودم با آنچه در اینجا دیدم وجود نداشت. در همه این جاها مردم هر طور میتوانستند آماده شده بودند. بجنوردیها هم داشتند آماده میشدند و به تجربه میدانم استقبال بینظیری رقم خواهد خورد.
لینک مطلب
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین.
خداى متعال را سپاسگزاریم که این توفیق را داد که در طول چند روز، با قشرهاى مختلف مردم عزیز این استانِ پرخیر و برکت، دیدارهاى صمیمى و سرشار از لطف و صفا و محبت داشته باشیم. این جلسهى امروز مجموعهاى از خدمتگزاران مردم در این استان عزیز هستند، و همچنین نمایندگان قشرهاى گوناگون که در این استان فعالند. بنابراین، این جمع، جمع بسیار مغتنمى است.
مطالبى که دوستان در اینجا بیان کردند، هر کدام از جهتى مطالب جالب و قابل توجهى بود. آنچه که ما میخواهیم عرض کنیم، دو سه نکتهى تأثیرگذار است؛ که اگر همهى ما به این نکات توجه کنیم، شاید انشاءالله براى آیندهى استان داراى خیر باشد.
نکتهى اول این است که نفس خدمتگزارى براى آحاد مردم، یک نعمت الهى است؛ یک موهبت است؛ حالا چه خدمتگزارى در مجموعههاى رسمى باشد - مثل همین مسئولیتهائى که دوستان و برادران و مدیران در استان دارند - و چه در قالبهاى رسمى نباشد؛ مثل خدمت به دین مردم، خدمت به فرهنگ مردم، خدمت به پیشرفت علمى مردم، خدمت به تقسیم و توزیع درست ارزاق بین مردم، برآوردن حوائج گوناگون، به هر شکلى که باشد. بنابراین نفس توفیق خدمتگزارى، یک نعمت است؛ این نعمت را باید شکرگزارى کرد.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّةالله فى الأرضین.
جمع بسیجیان عزیز استان، با چهرهى نورانى بسیجى و دلهاى انشاءالله نورانىتر، فضاى جلسهى صمیمى ما را نورانى کرده است. فضا، فضاى معنویت و صمیمیت و محبت و خلوص، مثل همهى مجموعههاى بسیجى و فعالیتهاى بسیجى است.
برنامههائى که اجرا شد، برنامههاى بسیار خوبى بود. این برنامهى ورزش محلى یقیناً بر بسیارى از کارهاى تقلیدى ترجیح دارد؛ ورزش پهلوانى است و سرشار از سنتهاى ایرانى و اسلامى است. این نکات را باید همیشه به یاد داشته باشیم که آنچه متعلق به ما و مربوط به خود ماست، با عقاید ما، با ایمان ما آمیخته است؛ آنچه وارداتى است، اگر بخواهیم شکل ایمانى و اسلامى و ایرانى به آن بدهیم، باید این عناصر را در آن تزریق کنیم. آنچه مربوط به خود ماست، به طور طبیعى پیکرهى آن، پیکرهى دینى و ایمانى است. جمع «حلقههاى صالحین» هم اقدام بسیار خوبى است، که نمایشى از آن در اینجا ارائه شد. سرودى هم که این برادران عزیزِ سرودخوان اجرا کردند، بسیار خوب بود؛ هم مضمون، هم اجرا بسیار خوب و جالب بود. البته توجه دارید، من هم تأکید میکنم؛ وقتى میگوئید «یا سیدى، یا مولا»، حتماً وجود مقدس امام زمان (سلام الله علیه) در نظر باشد.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّةاللّه فى الأرضین.
خداوند متعال را سپاسگزارم که به این بندهى حقیر توفیق عنایت کرد که با شما مردم باایمان و عزیز و خونگرم شیروان بتوانم در این جمع پرشور و صمیمى ملاقات کنم. خاطرهى ما از شهر شما، از مردم شما، خاطرهى خوبى است. در دوران امتحانهاى دشوار و بزرگ، شهر شیروان از جملهى مناطقى است که امتحان خوبى داده است و نام نیکى از خود به یادگار گذاشته است. علاوه بر صدها شهید و جانباز که در دوران دفاع مقدس، مردم عزیز شیروان و حومهى آن تقدیم کردند، نام هفت سردار در میان شهیدان این دیار وجود دارد. تربیت سرداران و فرستادن آنها براى مدیریت صحنههاى دشوار و سپس شهادت آنها، حوادثى نیست که در گذر تاریخ بشود آنها را فراموش کرد. امروز هم چند هزار بسیجى در این شهر حضور دارند، هیئتهاى مذهبىِ فعال در این شهرستان حضور دارند، نخبگان فرهنگى و ورزشى در این شهر حضور دارند. اینها نشاندهنده و تنظیمکنندهى شناسنامهى هر منطقهاى از مناطق کشور است. جوانهاى عزیز ما - چه در این شهرستان، و چه در سایر شهرستانهاى این استان - باید به خاطر موفقیتها به خود ببالند و خود را براى کارهاى بزرگ در آینده آماده کنند.
یکى از برجستگىهاى این شهر و این استان - که در شهرستان شیروان این برجستگى کاملاً محسوس است - همزیستى اقوام مختلف با یکدیگر است؛ از کُرد و ترک و فارس و تات، در کنار هم، برادرانه و مسلمانانه زندگى میکنند. انشاءاللّه جوانهاى شما، از زن و مرد، بتوانند در آیندهى کشور عزیزشان و براى سربلندى انقلابشان، چهرههاى درخشان دیگر و بیشترى را تحویل این جامعه بدهند؛ و این امیدى است که دور از دسترس نیست.