سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار

پایگاه تخصصی شهدا ...

آخرین مطالب ارسالی
شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]

 

محمد طاها گلی

محمد طاها گلی

محمد طاها گلی

 

 

اینهم پسرم  محمد طاها عزیز

متولد 92/1/9

 




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در پنج شنبه 92/1/22 ساعت  12:23 صبح نظر

دریافت فایلهای استقبال از فاطمیه 92/1/1 :

حاج عباس طهماسپور-دم عید و سال نو دل تو دلم نیست (زمینه)

حاج عباس طهماسپور-مادر مستم از غم تو (شور)

حاج عباس طهماسپور-در سر هوای تو  (شور)

حاج عباس طهماسپور-هیچی از خودم ندارم ارباب (شور)

حاج عباس طهماسپور-ای نامت از دل و جان (شور)

 

دریافت فایلهای شب شهادت حضرت زهرا (س) فاطمیه اول 92/1/4 :

حاج عباس طهماسپور-از نفس افتادی بدنت مجروحه (زمینه)

حاج عباس طهماسپور-مشکل گشا حاجت روا کن (واحد سنگین)

حاج عباس طهماسپور-عطر گل از گل جدا می شد (واحد)

حاج عباس طهماسپور-حسین عباس زینب تپش تپش قلب عاشق من (واحد)

حاج عباس طهماسپور-هیچی از خودم ندارم ارباب (شور)

حاج عباس طهماسپور-کرببلا رویای شیرنم (شور)

 

دریافت فایلهای شب پنجم شهادت حضرت زهرا (س) فاطمیه اول 92/1/8 :

حاج عباس طهماسپور-بری تو دل خون میشم خانوم (زمینه)

حاج عباس طهماسپور-هیچی از خودم ندارم ارباب (شور)

حاج عباس طهماسپور-حسین عباس زینب (واحد)

حاج عباس طهماسپور-کرببلا رویای شیرینم (شور)

حاج عباس طهماسپور-میخوام کفتر باشم (شور)

حاج عباس طهماسپور-می رسه بوی حرم (شور)




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:29 عصر نظر

سرگذشت توقف بعضی از آدم ها توی دنیا مایه عبرت است و خالق ما فرموده «فاعتبرو یا الوالباب...» . حتما با وجود این آدم‌ها در قیامت دیگر بهانه ای پذیرفته نیست. می‌شود در دنیا زندگی کرد و آلوده اش نشد. تمتع از دنیا با همه وسوسه‌هایش ترا فریب ندهد. امکان زندگی مرفه داشته باشی اما زهد پیشه کنی و در یک کلام بنده باشی و بندگی کنی.

سال 37 در حوالی میدان شوش در جنوب تهران کودکی به عرصه گیتی پا نهاد و 25 سال بعد در حالی‌که فقط چند روزی از ازدواجش گذشته بود با همسر جوانش وداع کرد و عازم جبهه شد و حنظله وار در جزیره مجنون به حجله خون رفت و پیکر مطهرش بعد از 13 سال میهمان قطعه 50 گلزار شهدای بهشت زهراء(س) شد.

 

اجرای سرود در حسینیه جماران/ ایستاده سمت چپ شهید محمود بهرامی

 

محمود بهرامی فرزند حاج غلامحسین بهرامی سیاوشانی از کودکی محمود همه بود. هم زیبایی رو و هم اخلاق زیبا داشت. از کودکی با قرآن آشنا شد و صدای خوش محمود وقت قرائت قرآن دل از همه می‌برد. او در نوجوانی با جمع نمودن نوجوان‌ها و خردسالان گروه سرودی تشکیل داد که در شهر تهران شهرتی پیدا نمود و افتخار اجرای سرود در مقابل امام عزیز را پیدا کرد.

محمود، جوان قبل از انقلاب بود و شرایط خاص محله شوش و فراهم بودن اسباب گمراهی اعم از سینما و... او را غافل نکرد. او در دوران دبیرستان افتخار شاگردی شهید رجایی را داشت و آن عزیز شهید هم علاقمند به محمود بود و حتی در زمان مسوولیت شهید رجایی این ارتباط قطع نشد. محمود محور مساجد محلش بود. مسجد لرزاده، مسجد همت آباد و مسجد فروتن در اطراف میدان خراسان و میدان شوش پاتوق او بود. به تنهایی یک نهاد فرهنگی بود و سرمایه پدر را هم در این راه به کار می‌گرفت.

 

تابستان 61/ سوریه/ پادگان الزبدانی/ نفر دوم از راست شهید محمود بهرامی

 

او جوان با هوش و درس خوانی بود. بعد از اخذ دیپلم از دانشگاهی در کالیفرنیا برای ادامه تحصیل پذیرش گرفت و اخذ ویزا برای سفر محمود مصادف شد با تظاهرات روزهای پیروزی انقلاب امام خمینی. محمود برای روز 12 بهمن 57 بلیط به مقصد آمریکا گرفته بود. روز موعود در حالی‌که خانواده برای بدرقه اش به فرودگاه مهرآباد آمده بودند. اتفاقی افتاد که مسیر زندگی محمود را عوض کرد. فرودگاه شلوغ بود و خبر رسید که امام می آید. محمود با شنیدن این خبر با وجود مخالفت شدید پدر و مادر و برادر از این مسافرت صرف نظر کرد و کلامی گفت که ماندگار شد:

امام برای ما به ایران آمده و ما او را رها کنیم. امام نیاز به سرباز دارد و من هم یکی از سربازان امام هستم... .

محمود از همان روز به بعد یک لحظه از پا ننشست و با شاگردان خود که هر کدام  مردی شده بودند در خدمت انقلاب قرار گرفت. او یک پای امنیت محله اش بود. در سال‌های اولیه انقلاب چندین بار مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت و جان سالم به در برد.

با شروع جنگ تحمیلی میدان نبرد با دشمن بعثی را انتخاب نمود. در عملیات فتح المبین و بیت المقدس شرکت کرد و در زمره نیروهای اعزامی تیپ محمد رسول الله (ص) به سوریه برای مقابله با دشمن صهیونیستی بود. او جزو رزمندگانی بود که در تاریکی شب خود را به تانک های اسراییلی رسانده و عکس امام را روی بدنه تانک‌ها چسباندند.

محمود تا زنده بود جبهه را رها نکرد. شهادت شاگردانش او را دغدار می‌کرد و او صبور بود. سال 60 بود که ازدواج کرد و نصف دیگر دینش را کامل کرد. روزهای نامزدی محمود هم به بندگی مضاعف گذشت. همسرش می‌گفت قرار ما شد که هر هفته او حدیثی بنویسد و من آن را حفظ کنم و تا روز آخری که محمود بود این ادامه داشت و محمود باز به جبهه رفت. این بار جذبه شهید عبدالله نوریان او را به جمع تخریب‌چیان تیپ سیدالشهداء(ع) کشاند و عملیات والفجر 2 و 4 به عنوان تخریبچی در عملیات شرکت کرد. محمود آنقدر شیفته شهید نوریان شده بود که حرف روی حرف او نمیزد و این شد که محمود با پشنهاد و سفارش عبدالله با علی و ابراهیم و اسدالله به تهران آمدند و پاسدار شدند و با لباس سبز به جبهه بازگشتند.

زمستان سال 62 بود که خانواده از محمود خواستند که تشکیل زندگی دهد. پدرش در نزدیکی منرلشان برای عروس و داماد خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد. اما محمود می‌خندید و می‌گفت: این خانه مبارک صاحبش باشد، اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. من شهید می‌شوم و این خانه می‌ماند.

 

دیماه 62 / جشن عروسی شهید محمود بهرامی

 

دیماه 62 بود که محمود کارت عروسی خود را در ضریح امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت می‌کنند. بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودند. او اصرار داشت که با لباس سبز سپاه دامادیش را جشن بگیرد اما مادرش دست بردار نبود و به خواهش مادر کت و شلوار سفیدی به تن کرد. دو هفته بیشتر در کنار شریک زندگی اش نبود و ساکش را بست و خودش را به جبهه رساند.

دکتر علیرضا زاکانی در  خاطراتی از او می‌گوید: 

اوایل تابستان سا ل 62 در گردان تخریب تیپ سید الشهدا (ع) با شهید محمود بهرامی در کنار هم بودیم. فضای معنوی حاکم بر گردان و حضور فرماندهی خوب مثل عبدالله نوریان شرایط خاصی را فراهم کرده بود. حضور همزمان من با شهید بهرامی در عملیات والفجر 4 این امکان را فراهم کرد که با روحیات او بیشتر آشنا شوم. شهید بهرامی از خانواده‌ای مرفه بود. برای ازدواجش مهمانی مفصلی گرفتند و حدود هشتصد نفر از بچه های گردان تخریب و بچه های رزمنده و بسیجی در جشن ازدواج او شرکت کردند. اما درست چند روز بعد از مراسم عروسی به منطقه آمد و کارش را دوباره در گردان تخریب شروع کرد.

قبل از عملیات خیبر با یکی از دوستان به منزل شهید بهرامی رفتیم. چیزی که اسباب تعجب ما را فراهم کرد این بود که اولا او به دست خودش پلاکارد تبریک و تسلیت به خانواده را نوشته بود و ثانیا شمایل زیبایی از خودش را به عنوان شهید نقاشی کرده بود! وقتی از او پرسیدم که اینها برای چیست؟ گفت: وقت رفتن است و برای اینکه باری از روی دوش خانواده بعد از شهادت بردارم این بوم و پلاکارد را آماده کردم. بعد از این ماجرا به منطقه برگشتیم و در پادگان دو کوهه مستقر بودیم. بعد از مدتی به دستو ر فرمانده گردان، من و شهید بهرامی با عده ای از دوستان به منطقه جفیر اعزام شدیم. طبق عادت، غروب ها در یکی از پاسگاه های نزدیک، نماز جماعت مغرب و عشاء برگزار می کردیم. یکی از شب ها که برای ادای نماز جماعت به پاسگاه رفته و برای نماز مهیا شده بودیم متوجه شهید بهرامی شدم که به سرعت از پاسگاه بیرون آمد. مدتی طول کشید و برنگشت و من هم به دنبال او بیرون آمدم، دیدم که دارد لعن می فرستد و پایش را به زمین می زند. پرسیدم چرا این کار را می کنی؟

گفت: وقت ذکر خدا یاد همسرم افتادم و احساس کردم که شیطان سراغم آمده است. احساس کردم که یاد همسرم در این شرایط مانع از یاد و ذکر خدا می شود برای همین شیطان را لعن کردم.

برایم خیلی جالب بود. او با اینکه تازه ازدواج کرده بود و به همسرش هم علاقه زیادی داشت، حاضر نبود یاد همسرش هم موجب غفلت از یاد خدا شود.

 

اسفند 62/ پادگان دو کوهه/ نفر اول سمت راست شهید محمود بهرامی و نفر دوم شهید زینال حسینی فرمانده گردان تخریب ل10

 

روز سوم عملیات خیبر بود که تیپ سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد. محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم برای حضور در گردان حضرت علی اصغر (س)آماده شدم. آخرین دیدار من و ایشان فردای اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت، او را دیدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنیم. کنار گوش من گفت: «این آخرین دیدار ماست. دیدار ما به قیامت! من شهید می شوم و دیگر برنمی گردم. شما زحمت بکشید سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلالیت بطلب؛ چون خیلی برای من زحمت کشید و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم

همان طور که او گفته بود، این آخرین دیدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهیدی بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتی استخوان به یادگار مانده بود.




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:28 عصر نظر

احمد پناهیان : دریافت فایل   حجم 1.68 مگابایت
غفلت از اولویت : دریافت فایل
حجم 2.53 مگابایت
بعد از سخنرانی استاد پناهیان در اعتکاف دانشگاه  تهران  جمعی از دانشجویان از  رشته درسی خود
انصراف
داده و وارد عرصه رسانه و سینما شدن این سخنرانی که در اختیار شما عزیزان قرار خواهد
گرفت باید گفت
که بسیار کامل تر و کلیدی تر از اعتکاف دانشگاه تهران به  موضوع رسانه و اولویت
آن برای زمینه
سازیی ظهور حضرت مهدی (عج) پرداخته  است.

سخنرانی ضبط شده است . تمام تلاشم وکردم تا بتونم کیفیش رو بهترکنم.
دوستان حزب الهی خیلی ساده از کنار این سخنرانی نگذربد !
سخنرانی استاد پناهیان :  گیفیت پاین حجم 11.1
سخنرانی استاد پناهیان :  کیفیت خوب حجم 33.4




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:26 عصر نظر

دریافت فایلهای شب اول فاطمیه دوم 92:

کربلایی حمید علیمی-ای شمع سینه سوخته ی انجمن علی (روضه)

کربلایی حمید علیمی-نگاه مادر بی جونه بی جونه (زمینه زیبا)

کربلایی حمید علیمی-ای سینه سرخ بی پرم (واحد سنگین)

کربلایی حمید علیمی-یکبار نفس کوته و صد بار کشیده (واحد سنگین)

کربلایی حمید علیمی-شاهنشه زمین و زمان مهدی علی ست (تک)

کربلایی حمید علیمی-یاعلی یاعلی یا علی یا علی (شور)

alimi fatemiye 92 zeinabiyoon کربلایی حمید علیمی عزاداری فاطمیه دوم 1392 در زینبیون اصفهان + انتشار اولیه

 

مراسم عزاداری شب و دوم فاطمیه دوم سال 1392 با مداحی کربلایی حمیدرضا علیمی در هیات زینبیون اصفهان به صورت صوتی در ادامه مطلب آماده دانلود میباشد.




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:25 عصر نظر

نظرحضرت آیت الله مکارم شیرازی در مورد سیم کارت رایتل:

ایشان در پاسخ استفتائی در مورد استفاده از مکالمه تصویری فرمودند:
به یقین مفاسد این کار از فوائد آن بیشتر است و منشأ مفاسد جدیدی در جامعه ما که متاسفانه درگیر مفاسد مختلفی است خواهد شد و با توجه به اینکه ضرورتی برای اصل این کار نیست بنابراین شرکتهای خصوصی و دولتی باید از آن خودداری کنند

.رایتل




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 91/12/8 ساعت  10:20 صبح نظر

شهید




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/11/28 ساعت  1:52 عصر نظر





 






























 





















منبع: ایسنا




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/11/28 ساعت  1:41 عصر نظر

هیئت اصحاب الحسین (ع) یاد بود شهدا-کربلایی حسین مظلومی

حسین مظلومی




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/10/16 ساعت  1:14 عصر نظر

چندی پیش رونمایی از کتابی با عنوان گوجار بهانه ای شد تا جمعی هر چند اندک از رزمندگان بجنوردی عملیات بیت المقدس 3 در عمق خاک عراق در ارتفاعات گوجار کردستان عراق ، گردهم آیند و خاطرات آن دوران را مروری بکنند و از لحظه های تلخ و شیرین روز های تحصیل معرفت ، روزهای مشق عشق ، روزهای رشادت و ایثار ،  روز های  جهاد و دفاع از دین و میهن و ... و روز های وصل برای آنانکه لایق ترین ها بودند ، بگویند .

گوجار ، کوهی در نزدیکی شهر سلیمانیه عراق

کسانیکه آنروز آمده بودند، از خاطراتی می گفتند که 25سال از آن می گذشت اما در اذهانشان چنان تازه بود که گویی ساعاتی بیشتر از آن نمی گذرد.

کسی از خودش نگفت، حتی بعضی ها در نقل کار های خودشان از سوم شخص استفاده می کردند و می گفتند رزمنده ای چنین و چنان کرد . این خاصیت رزمندگان دفاع مقدس است .

وقتی عبدالحسین نوری، معاون وقت گردان نصرالله از سردار شهید محمد زاده، فرمانده وقت گردان،  می گفت  که توانست با بدن مجروحش  پس از دو عملیات ناکام قبلی، در این ارتفاعات، با رزمندگان غیرتمند ، صبور و مقاوم گردانش، ارتقاعات سخت و صعب گوجار را  فتح کند ، وقتی از رزمنده بجنوردی می گفت که توانسته بود در این عملیات با سلاح آرپی چی که فقط یک گلوله ضد تانک دارد، 15 نفر از نیرو های عراقی مسلح به تیر بار ها را اسیر کند و ... کمتر کسی بود که دلاوری ها و مردانگی های پولادمردان مجاهد سپاه اسلام در دوران دفاع مقدس، یک بار دیگر برایش زنده نشود و در دلش احساس غرور و افتخار نکند.

وقتی علیرضا محمد زاده سخنانش را با نقد طنزآلود امروز جامعه شروع کرد و همه را به خنده وا داشت و در ادامه به صورت پراکنده از شهدای همرزمش در عملیات های قبلی سخن گفت تا توانست در موضوع عملیات بیت المقدس 3 متمرکز شود و بعد از پیکر پاره پاره ی شهید لنگری با قیاسی زیبا از کربلا گفت، کسی نبود که چشم هایش چشمه های اشک نباشد. بعد ها مادر  شهید لنگری هم که آن روز نشانی حوزه هنری را پیدا نکرده بود، می گفت:  قبل از آخرین خدا حافظی با پسرم به یاد سر بریده امام حسین ع از گلوی پسرم بوسیدم و وقتی جنازه اش را دیدم سرش از همانجا بریده شده بود ... 

وقتی فرم هایی در بین رزمندگان توزیع شد تا به ثبت مشخصات خود بپردازند و برای بازگویی خاطرات خود اعلام آمادگی کنند، مادر شهید موفق هم فرمی را پر کرده بود و می گفت من هم رزمنده هستم خاطرات من را هم بگیرید .

رزمنده دیگری هم از شهیدان طلعتی ، رفوئی  ، براتی ، سنایی ، ثابتی ، خاکی و احمدی فرمانده گروهان مالک ،جانبازی که بعد ها به خیل شهدا پیوست گفت و گفت که رزمندگان و جانبازان جهاد در راه خدا برابر آیه های قرآن کریم و کلام خدا بر قاعدین و نشستگان برتری دارند و لذا باید این ارزش و برتری در قوانین و مقررات اجتماعی نظام اسلامی جاری و ساری گردد .  

دیگری از شهید نوائی گفت دانش آموز بجنوردی که  در این عملیات کاری چونان شهید فهمیده کرد اما فرصت نبود تا همگان آنچه را که بر آنان در این عملیات گذشت، بیان کنند و این همه، به تعبیر مقام معظم رهبری  گنجهای پنهانی است که هنوز در دلهای آنان مانده و می طلبد تا نویسندگان متعهد به ثبت آنها بپردازند و بی تردید هر روایتی از هر رزمنده و جانباز این عملیات می تواند کتابی باشد از افتخارات مردان بی ادعا که افسانه و قصه نیست بلکه بخشی از تاریخ این مرز و بوم و به ویژه خراسان شمالی است .

 شاید این از معدود مواردی بود که تعدادی رزمندگان استان در چنین جمعی گرد هم می آیند و بدور از اغیار حقایقی را مطرح می کنند که بزرگترین و بی نظیر ترین سرمایه ی معنوی نسل دیروز است و باید همچنان برای آیندگان حفظ شود .

بارزترین ویژگی جمع حاضرین این گردهمایی، از رزمندگان ، جانبازان و خانواده های شهدای عملیات بیت المقدس 3 این بود که همگان از هر صنف و سمت و جایگاهی ، چونان خانواده ای بودند که مشترکاتشان را از دوران دفاع مقدس، بدور از کین و طعن گاه و بیگاه نامحرمان، به گفت و گو نشستند و زوایای بکر دیگری از ایثار و شهامت یاران امام (ره) را به گفت و گو نشستند .

 

حجه الاسلام یعقوبی امام جمعه بجنورد نیز با بیان خاطره ای زیبا از برادرشهیدش  که در نوجوانی عازم جبهه شده و آنجا شبانه با تعویض پرچم عراقی ها و نصب پرچم ایران به جای آن، باعث سردرگمی و بالاخره عقب نشینی دشمن می شود، گفت: شهدا یک بار آنچه را داشتند در طبق اخلاص نهادند و تقدیم کردند اما ما و علمای متعهد مسئولیت داریم رسالت آنان را انتقال دهیم و از آرمانهایشان به درستی حفاظت و حراست نماییم .

سفیر




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/10/16 ساعت  1:8 عصر نظر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >