نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]
گاهی تو را به دست باد می سپارم تا نوازش کند وجود نازنیت را…
گاهی زیر باران خیس می شوی تا شسته شود نگاه های هرزه مانده بر تو؛ تنت زخمی است، می دانم، و باران مرحم زخم است! و گاهی زیر آفتاب داغ می سوزی و سرخ می شوی از عطش،اما همچنان بر وفاداریت به من استواری…!
گاهی سر به زیر گرمای وجودت می کشم و تو را پناه اشک های خویش می سازم… و چه راز داری که ماجرای اشک هایم را در دلت نگاه می داری، در سکوتی ابدی! وجودت سنگری است ما بین من و آنچه با من در عناد است و تو، چه زیبا دشمنانم را ناامید می کنی، از به دست آوردن غنیمتی حتی ناچیز!
چه خوب است که هستی نازنینم! چه خوب است که تیرگی را به جان می خری تا دنیایی زیر سایه ات روشن بماند! و چه پر ماجرایی، تاریخی برای بودنت خون داده است؛ از قرن ها پیش دغدغه بوده ای …از قرن ها پیش ارزش …!
ای شاهد به جای مانده از کربلا…! ای شاهد به جای مانده از ماجرای در و دیوار و آتش…! چه والا مقامی که آقایم حسین هنگامهی شهادت چشمانش نگران هتک حرمت به تو بود!
چه گوهر مقام، که جوان های بسیار استوار بودنت را با خون خود به معامله گذاشتند، خون دادند و نفس…؛ که تو پای بر جا بمانی… که حفظ شوی! سال هاست تن زخمی تو مرحم زخم است… ای همیشه استوار و جاودان… ای همیشه با صلابت،بمان و باز هم ایستادگی کن…
معنای وجودت مشتی است بر دهان استکبار…مشتی است بر دهان ظلم…مشتی است بر دهان هر نگاه هرزه و از سر بی حیایی! کمتر از نود سال پیش چه بسیار بودند کسانی که از داغ دوریات خانه نشین شدند،به ادعای آزادی تن به اسارت ندادند و آزاده شدند…
این روزها رضا شاه ملعون هم در حیرت چگونگی افتخار بی تو بودن، مانده است!!! چندگاهی است نام تو را تحجر نهاده اند…غافل از آنکه در عصر حجر اصل بر بی تو بودن بوده است و سالها سپری شد تا انسان به کمال "یافتن تو" رسید؛ و حال… مضحک نیست؟هر که این روزها خود را به عصر حجر نزدیک تر می کند نامش می شود روشن فکر و مدرن…مضحک نیست؟!!!
و می دانم …خوب می دانم این روزها وجود نازنیت در تب می سوزد…می دانم مثل همیشه در ماجراهای پر فراز و نشیب می سوزی و ایستادگی می کنی، کاش زبانی برای گفتن داشتی، زبانی برای گفتن آنچه تو را اینچنین گداخته است! دنیایی به تو مدیون است و شرمنده…و من نیز شرمنده! شرمنده ام که تاج تو را به سر می نهم و گناهم را زیر سایه ی تو پناه می دهم، ای چادر خاکی زخمی من! مرا ببخش که حرمتت را گاهی می شکنم…مرا ببخش که گاهی فراموش می کنم داشتن تو را به خون های بسیار مدیونم… همهی ما را ببخش…چه کسانی که بودنت را به سخره می گیرند و چه کسانی که زیر سایه تو…
… بمان و بمان، که تو لباس پسندیده شده از سوی خدا برایم هستی، لباسی که خدای مهربانم، آن را مایه زینتم قرار داد…
پس با عشق به خدای زیبایی ها خواندم:
یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ
ای فرزندان آدم برای شما، لباس فرو فرستادیم که اندام شما را بپوشاند؛ و مایه زینت شماست؛ و لباس تقوی بهتر است؛ این از آیات خداست، باشد که متذکر شده، پندگیرند.(سوره اعراف/ آیه 26)
لینک مطلب
چگونگی برخورد با کودک می تواند آینده رفتاری او را شکل دهد. با دقت در سبک زندگی خود می توانیم روش فکری کودک را مدیریت کنیم.
الگوی خوبی برای کودکمان باشیم.
لینک مطلب
زیر آتش دشمن که به میدان مین رسیدند، وقتی برای خنثی کردن نبود، نیاز به چند داوطلب بود تا، راه را بر بقیه باز کنند، انگار فداشدن چند نفر، ارزشش بیش از فنا شدن کل نیروها و ناقص ماندن عملیات بود…
روی مین، تکه تکه بدنش که به هر سویی پرتاب می شد؛ مادرش در خانه بر سجاده نشسته بود و هنوز به فکر لحظه خداحافظی بود، لحظه ای که جلوی چشم همه مردم بر صورت پسر خوش قد و بالایش بوسه می زد و پسری که انگار از خجالت نگاه های مردم رنگش به سرخی می زد…
دوستانش که بر بدن پاره پاره اش پا می گذاشتند و به خط دشمن می زدند، مادر هنوز به فکر دوختن لباس های سوراخ سوراخ او بود…
از جبهه که بر می گشت کار مادر می گرفت، سوزن می زد و می پرسید چرا همه این لباس مثل آبکش شده است و پسر می دانست گفتن اینکه روی سیم خاردار پل بچه های دیگر می شود، دل مادر را به آتش می کشد؛ با شوخی های همیشگی موضوع را عوض می کرد…
حالا مادر هنوز در حال دعا کردن برای پسرش است، همان پسری که برای بوسیدن پیشانی سربند بسته اش، روی نوک پا بلند می شد، با اینکه پسر به احترام مادر خم شده بود…
***
باز وصیت نامه پسر شهیدش را می خواند:
مادرم…
یادتان باشد رفتن ما کاری حسینی است و ماندن شما صبری زینبی را می طلبد…
مادرم پشتیبان ولایت فقیه باشید…
مادرم، حجاب را رعایت کنید که یادگار مادر همه رزمندگان اسلام، حضرت زهرای مرضیه(س) است…
…
امروز هم مثل همیشه به بهشت زهرا می رود، باز قصه تلخ دیدن دختران و زنان بی حجاب تکرار می شود، و او نمی تواند به همه آنها بگوید: پسر عزیزم تکه تکه شد تا شما امنیت و آسایش داشته باشید، او خواسته اش مانند همه شهدای دیگر و خواسته دین بود… حجاب …
***
عجب قصه قدیمی و کهنی است سوزاندن دل بازماندگان شهدا…
و انگار قصه کربلا، بارز ترین نمونه آن در تاریخ است، شهدایی که رفتند و خانواده داغداری که باید به بی احترامی نسبت به خود و شهدایشان صبر کنند، صبری که با "زینب(س)" شناخته می شود. شاید سوزناکترین جای قصه هم همین باشد…
امان از دل زینب…
امروز که هزاران هزار بازمانده از خانواده شهدا بین ما زندگی می کنند، مانند مثالی هستند که در اول مطلب آمد، اما شاید با کمی تغییرات…
شاید فرزندی در رود کارون و اروند شکار سیم خاردارها، مین ها، تک تیراندازهای دشمن و … میشد و جنازه مطهرش را آب با خود می برد؛ شاید گلوله مستقیم تانک تن نحیف جوانی را دود می کرد و به هوا می فرستاد، شاید گازهای سمی و شیمیایی جوانانی را به بدترین وضع از بین برد، شاید خلبانی در هواپیما و میان کوهی از آتش تمام شد، شاید …؛ و مادری، خواهری، همسری و فرزندی بر سجاده، مشغول دعا…
اما امروز همه آنها در میان ما هستند…
خانم بی حجاب توجه کن !؟
نکند رفتار ما با بازماندگان شهدای در راه خدا، همان رفتاری باشد که با بازماندگان شهدای کربلا شد؟!
رفتاری یزیدی، غیر محترمانه، بی ادبانه و …؛ که در قبالش صبری زینبی پیشه شده است ؟!
…
صبر کنید…
صبر بر سه نوع است: صبر بر گناه، صبر بر طاعت، صبر بر مصیبت…
آنها بر مصیبت صبر کرده اند، شما بر گناه صبر کنید و آلوده اش نشوید، شاید چشمی به اشک نشسته، بدپوشی !!! تو را خوش نداشته باشد، همان طور که دین هم خوش ندارد…
لینک مطلب
هنوز ادامه دارند، در صدای نبض شفا، زیر گوش های پزشک،
صدای شن کش برزگر، روی تن خاک و صدای پتکُ نفس، در دل کوه،ادامه دارید هنوز، یاران قدیم.
لینک مطلب
ه گزارش خبرگزاری تسنیم از بجنورد، شهید احمد لنگری متولد 12 بهمن سال 1372 در روستای لنگر از توابع بجنورد بود که به همراه 13 همرزم خود توسط اشرار مسلح در منطقه صفر مرزی در محدوده گردان مرزی سیرکان سراوان به شهادت رسید.
مراسم تشییع این شهید گرانقدر با حضور مردم شهید پرور خراسان شمالی از محل مسجد انقلاب بجنورد شروع و تا چهار راه شهدا ادامه یافت.
پس از مراسم تشییع، پیکر پاک شهید لنگری در روستای لنگر با حضور مسئولان و مردم روستای لنگر تدفین شد.
لینک مطلب
لینک مطلب
امام رضا(ع):رسول خدا هفت گروه را لعن میکردندیک دسته از انهامردانی هستند که از زنان خود غافل باشن
ای خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است
من با خون سرخم و تو با حجابت هردو پاسدار اسلامیم
شهید محمد رضا جمشیدیان
ساده مگذر از کنار پوتین های بی پا که بدن هایشان را بردند تا تو اسوده قدم برداری
لینک مطلب
صدشکر که پای روضه ات پیر شدیم
بر سر در این میکده زنجیر شدیم
سگ هم نشدیم تا به دردی بخوریم
عمریست گدای دست وپاگیر شدیم
السلام علــیک یا ابا عبـدالله الحـــسین (ع)
عیبی نداره....
حرم نرفتنم خودش عالمی داره...
شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روز اول کـه دیــدمت گفتـم
آن که روزم سیه کنـد این است
بی رُخت دین من همه کفر است
با رُخت کفر من همه دیـن است
گه گهـی یاد کـن به دشنامـم
سخن تلخ از تو شـیرین اسـت
لینک مطلب
مستند وحشتناک و تکان دهنده جهاد نکاح!!!!!!!(حتما ببینید)
قابل توجه دوستان:
آپارات هم بی طرف نیست و گویی خیلی از بابت این کلیپ شاکی بوده که اقدام به حذف آن کرده!!!!!!!!
این کلیپ شامل اعتراف چندزن قربانی جهاد نکاح هست +اعتراف شوهر یکی از آنها که چطور همسرخود را به این جهاد!!!!!برده است...
مستندی که چگونگی جنایت این وهابین کوردل این بار از نوع جهاد نکاح را شرح میدهد...
به کوری چشم همه ی غاصبین دنیا و مخصوصا آپارات
حتما دانلود کنید و ببینید
هزینه ی دانلود:
سه صلوات بر محمد و آل محمد
لینک مطلب