سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار

پایگاه تخصصی شهدا ...

آخرین مطالب ارسالی
شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
نایب امام دیگر نخواهد امد
شهدا را باذکر صلوات یاد کنید
بریم ددر ؟ کدوم ددر ؟
تشیع شهدای غواص در بجنورد
حضور رهبر انقلاب در گلزار شهدای بجنورد و زیارت امامزاده سید عباس
رزمنده های ما... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند.
اعتکاف یادتون نره...
رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
دست ما رو هم بگیرید شهدا
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره !
25 دی ماه سالگرد عروج ملکوتی شهید بایرام(مصطفی)کریمی
دوستان در مسجد النبی (ص) شهرستان بجنورد دهه 70
کلیپ ویدئیویی برادر علیرضا محمد زاده در جبهه
جای پدرم خالی
[همه عناوین(215)][عناوین آرشیوشده]

ازم این غم لعنتی

دیگه جایی نمونده واسم تا حرفامو بگم، فقط اینجا مونده...
جای دیگه حرفی بزنی شهید میشه ، حرفت لگد مال میشه !!!
البته حرف مهم نیستا عقیدت مهم منظورم همون عقیدس.

روزایی که اینجوری میشم ، امیدوارم میشم که حداقل یه درصد از غم علی (ع) رو فهمیدم 
فهمیدم که وقتی میگه "خار در چشم و تیغ در گلو نشستم و سکوت کردم برای مصالح مملکت و اسلام " یعنی چی

واقعا درد ناکه وقتی که یه چیزی رو میدونی ولی جلو چشمت روزی هزار بار بهش لگد میزنن.
حس تنهایی لامصب بد دردیه، گاهی حس میکنم امثال ما تو این عالم به این بزرگی خیلی غریبیم ، حتی از نزدیک ترین افرادمون هم غربت بهمون هدیه میشه :(

تحمل شرایط سخته ولی چه کنیم همیشه باید سیلی بخوریم و حرف نزنیم ، اینجاست که میگه با سیلی صورتمون رو سرخ نگه داشتیم

گفتم سیلی یاد مادرم فاطمه (س) افتادم

ایراد نداره سیلی میخوریم ولی از اهدافمون دور نمیشیم
پهلومون میشکنه ولی علی رو تنها نمیزاریم.

کاش میشد سکوت نکنیم چون از سکوت بیزارم ولی حیف مجبوریم سکوت کنیم و تماشا کنیم 

تیغ در گلو و خار در چشم 


گاهی حس میکنم هیچ کس تو این دنیا نمیتونه منو بفهمه
همین فکرم باعث میشه خودمو خسته نکنم و حرفامو تو سینه ام نگه دارم چون اونجا جاشون امن تره و حداقل زیر لگد و مشت شهید نمیشن


الهم عجل ولیک الفرج ...




هروقت سیلی خوردی ، بگو:یازهرا

 هروقت دستت روبستند، بگو:یاعلی

 هروقت بی یاورشدی، بگو:یاحسن 

هروقت آب خوردی، بگو:یاحسین

 هروقت شرمنده شدی بگو:یااباالفضل

 اما اگرتشنه شدی،آب نخوردی،بی یاورشدی، دستت رو بستند،سیلی خوردی،شرمنده شدی بگو:

"امان ازدل زینب"




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 92/2/21 ساعت  11:26 عصر نظر

*ای کاش همه می دانستند شما با دست خالی در بیابان های خشک خوزستان چه کردید یا نه مهم تر

ی کاش همه می فهمیدند برای چه در کوه های سنگلاخی و سرمای سوزناک کردستان دوام می آوردید و چه شب ها که تا صبح مشغول دفاع بودید.

*ای کاش متوجه بودند که شما رفته اید تا چادر از سر خواهران و مادرانتان نکشند..

*رفته اید تا اسلام بماند...

*رفته اید تا مهدی زهرا (ع) اینقدر احساس بی کسی و تنهایی نکند تا شاید کمتر اشک بریزد و تا سحرگاهان از  غربت ناله کند تا شاید کمتر برای صورت نیلی و پهلوی شکسته مادش زهرا جامه بدرد و آه افسوس گوید...


***اما حیف و صد حیف


*نزدیک عید نوروز است امشب همراه خانواده برای خرید به بازار رفته بودم اما ای کاش امشب نمی رفتم یا اصلا من همراه خانواده بیرون نمی رفتم...

 

چه سوزناک مادرت برایت گریه کرد...

چه زیبا آرام گرفته اید ای عزیزان





لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 92/2/21 ساعت  11:23 عصر نظر

خیلی گشته بودیم،نه پلاکی نه کارتی،چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه تنش بود.چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم. روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»

شهید گمنام




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 92/2/21 ساعت  11:22 عصر نظر

 

عاقد دوباره گفت : وکیلم ؟ ... پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود

گفتند : رفته گل ... نه گلی گم ... دلش گرفت
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود

هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصل های سرد که بی درد سر نبود

ای کاش نامه ای ، خبری ، عطر چفیه ای
رویای دخترانه او بیشتر نبود


عکس پدر ، مقابل آیینه ، شمعدان
آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود

عاقد دوباره گفت: وکیلم ؟ ... دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود


او گفت: با اجازه بابا ، بله بله
مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود. . .
عاقد

 




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 92/2/21 ساعت  11:19 عصر نظر

 

 

 

و آنجا هیچ سخنی حق مطلب را ادا نمی کرد جز روضه خوانی سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام.

اطلاعات فایل دریافتی :

 حجم : 33 مگابایت | فرمت flv

 زمان : 00:08:00

 دانلود -

Direct Download Link

 




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:25 عصر نظر




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در سه شنبه 92/1/20 ساعت  7:24 عصر نظر

فروردین 1391 نجف اشرف

مهران گلی

مهران گلی

 

فروردین 1391 کربلای معلی

مهران گلی

 

تیر ماه 1391 مدینه منوره

مدینه مهران گلی

مدینه مهران گلی

مدینه مهران گلی

مدینه مهران گلی

تیر 1391 مکه مکرمه

مکه مهران گلی

مکه مهران گلی

مکه مهران گلی




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در چهارشنبه 92/1/7 ساعت  11:25 صبح نظر

چشمانت راببند ای شهید
.
مبادا این روزهارا در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی
.
دل یوسفش خون است و ما....
!

حجاب




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/11/28 ساعت  1:51 عصر نظر

عنوانش با شما!







لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/10/16 ساعت  12:55 عصر نظر

عکسی که می بینید ، در اردیبهشت ماه سال 1373 ، توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ، ارتفاع 112 ، واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است. برادر حسین احمدی ، پیکر شهیدی که به تازگی تفحص شده است ، نظاره می کند. پیکر این شهید که پس از 12 سال ، چهره نمایانده است ، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است. سیم تلفن های دور پاها به خوبی مشخص است. این معامله ای است که بعثی ها با بسیاری از بسیجیان و پاسداران مظلوم گرفتار شده در حلقه ی محاصره ی فکه کردند.




لینک مطلب
 توسط مهران گلی در شنبه 91/10/16 ساعت  12:54 عصر نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >